پارت ۹۳ رمان سفر عشق
#پارت_۹۳ #رمان_سفر_عشق
خونه مامان فرنوش بودیم امشب قرار بود السا شون بیان خاستگاری
رایین بغل بابا رضا بود و با عروسک دستش بازی میکرد
با مامان داشتیم غذا درست میکردیم و مردا هم تو حال بودن رسا هم تو اتاقش بود
بعد از انجام کارای آشپزی با مامان رفتیم پیش بقیه
رسا هم اومد پایین و نشست کنار رهام
رهام دستشو دور شونه های رسا حلقه کرد
رهام:عروس خانوم ما چطوره؟
رسا سرشو انداخت پایین:خوبم
رایین:دَ دَ
رسا:جانم
بلند شد و رفت رایین رو از بابا گرفت رایین دستاشو محکم دور گردن رسا حلقه کرد
رسام:بچه های مردم اول میگن بابا بچه من میگه دَ دَ
همه خندیدیم
ساعت ۸:۳۰ بود با رسام رفتیم اتاق تا لباس بپوشیم من یه مانتو و دامن پوشیدم مانتوم بادمجونی بود و دامنم مشکی ساپورت مشکی هم پوشیدم و شال بادمجونی آرایش کردم و رژ بنفش کم رنگ زدم رسام هم پیراهن هم رنگ مانتوم و جین مشکی پوشید کفش رو فرشی بامجونی هم پوشیدم واسه پسرم هم یه پیرهن سفید آستین کوتاه و شلوارک مشکی بندی پوشوندم رسام رایین رو بغل کرد
رسام:خوشتیپ شدی پسر من
من:مردای من چه جذاب شدن
رسام اومد سمتم و بوسه ای به پیشونیم زد
رسام:خانوم من چه خوشگلتر شده
لبخند زدم با هم از اتاق بیرون رفتیم و رفتیم پایین پیش بقیه رسا یه کت شلوار سورمه ای با تاپ سفید زیرش و روسری قواره بزرگ سفید با طرحای سورمه ای پوشیده بود واقعا خوشگل شده بود
مامان اومد و رایین رو بغل کرد
مامان:ای جونم تورو من کی دوماد کنم رایین مامان
رهام:منو اول دوماد کن بعد نوبت به رایین هم میرسه
همه خندیدیم صدای زنگ اومد رفتیم دم در اول عمو سهراب اومد داخل و بعد خاله لیلا بعدم السا و راشا که دخترا بغلشون بود و در آخر الیاس که کت شلوار سورمه ای پوشیده بود با تیشرت سفید چه جالب عروس دوماد باهم ست کردن دسته گل نرگس که گل مورد علاقه رسا بود رو داد به رسا
بابا:خیلی خوش اومدین
مامان:بفرمایید
همه رفتیم پذیرایی نشستیم
خونه مامان فرنوش بودیم امشب قرار بود السا شون بیان خاستگاری
رایین بغل بابا رضا بود و با عروسک دستش بازی میکرد
با مامان داشتیم غذا درست میکردیم و مردا هم تو حال بودن رسا هم تو اتاقش بود
بعد از انجام کارای آشپزی با مامان رفتیم پیش بقیه
رسا هم اومد پایین و نشست کنار رهام
رهام دستشو دور شونه های رسا حلقه کرد
رهام:عروس خانوم ما چطوره؟
رسا سرشو انداخت پایین:خوبم
رایین:دَ دَ
رسا:جانم
بلند شد و رفت رایین رو از بابا گرفت رایین دستاشو محکم دور گردن رسا حلقه کرد
رسام:بچه های مردم اول میگن بابا بچه من میگه دَ دَ
همه خندیدیم
ساعت ۸:۳۰ بود با رسام رفتیم اتاق تا لباس بپوشیم من یه مانتو و دامن پوشیدم مانتوم بادمجونی بود و دامنم مشکی ساپورت مشکی هم پوشیدم و شال بادمجونی آرایش کردم و رژ بنفش کم رنگ زدم رسام هم پیراهن هم رنگ مانتوم و جین مشکی پوشید کفش رو فرشی بامجونی هم پوشیدم واسه پسرم هم یه پیرهن سفید آستین کوتاه و شلوارک مشکی بندی پوشوندم رسام رایین رو بغل کرد
رسام:خوشتیپ شدی پسر من
من:مردای من چه جذاب شدن
رسام اومد سمتم و بوسه ای به پیشونیم زد
رسام:خانوم من چه خوشگلتر شده
لبخند زدم با هم از اتاق بیرون رفتیم و رفتیم پایین پیش بقیه رسا یه کت شلوار سورمه ای با تاپ سفید زیرش و روسری قواره بزرگ سفید با طرحای سورمه ای پوشیده بود واقعا خوشگل شده بود
مامان اومد و رایین رو بغل کرد
مامان:ای جونم تورو من کی دوماد کنم رایین مامان
رهام:منو اول دوماد کن بعد نوبت به رایین هم میرسه
همه خندیدیم صدای زنگ اومد رفتیم دم در اول عمو سهراب اومد داخل و بعد خاله لیلا بعدم السا و راشا که دخترا بغلشون بود و در آخر الیاس که کت شلوار سورمه ای پوشیده بود با تیشرت سفید چه جالب عروس دوماد باهم ست کردن دسته گل نرگس که گل مورد علاقه رسا بود رو داد به رسا
بابا:خیلی خوش اومدین
مامان:بفرمایید
همه رفتیم پذیرایی نشستیم
۴۸.۳k
۰۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.