*still with me*PT5
جین اومد بیرون از اشپز خونه و با لگد من و بیدار کرد کوک رو هم همینطور.
چشمام رو باز کردم خودمو توی بغل کوک دیدم جیغ زدم و خودمو از بغلش بیرون کشیدم جین گفت
=نمیخواد بترسی هممون دیدیم
و عکسی که ازمون گرفته بود رو جلومون گرفت خیلی پوکر بهش نگاه کردم و گفتم
+اره
÷خبریه همین الان کوک گفت عشق خودمه به خودم مربوطه؟
به کوک نگاه کردم خندیدم و رفتم کارام رو کردم همه باهم صبحونه خوردیم و رفتیم اماده شدیم کوک رفت لباس اضافی که همیشه با خودش توی ماشینش داره رو برداره . من و مینسو هم رفتیم اماده شدیم
کوک داد زد
-من کجا باید لباسم رو عوض کنم؟
+اتاق جین
هممون اماده شدیم از اتاق اومدم بیرون کوک منتظر من بود همین که رفتم بیرون قلبم شروع کرد تند تند زدن چه کراشی شده
کوک بهم نگاه کرد و گفت
-چیزی شده؟ چرا اینجوری نگام میکنی؟
سرم و تکون دادم گفتم
+نه چیزی نیست بریم
سوار ماشین شدیم و رفتیم شهر بازی تصمیم گرفتیم اول بریم ترن هاوایی سوار بشیم
نمیدونم چرا ولی کوک ترسیده بود از همون اول که سوار شده بودیم دستاش میلرزید. من و کوک کنار هم نشستیم دستم و گذاشتم روی دستش و گفتم
+نترس چیزی نمیشه
بهم نگاه کرد ترن هوایی راه افتاد دستم رو محکم گرفت وقتی ترن هوایی اوج گرفت حتی نفس هم نمیکشید سرعتش تند شد کوک داشت داد میزد و میگفت
-ا/تتتتتت باید یه چیزی رو قبل از مرگ بهت بگممممم. من عاشقتمممم.
شوکه شدم کم کم ترن هوایی سرعتش کم شد و گفتم
+منظورت از مرگ چیه؟
-چون که ترسیدم اون بالا بمیرم گفتم بهت اعتراف کنم
+راستش خب منم همینطوریمم:)
جین و مینسو بهمون نگاه میکردن که جین گفت
=مبارک باشه. کوک به خدا اگه با خواهرم بد رفتاری کنی.
-خیالت راحت از توهم باهاش بهتر رفتار میکنم:)
از ترن هوایی پیاده شدیم رفتیم پشمک گرفتیم و شروع کردیم خوردن تغریبا کل وسیله ها رو سوار شدیم ساع حدودای شیش و هفت بود بود من داشتم از خستگی میمردم پس ازجین و مینسو خداحافظی کردیم وپیاده تا خونه با کوک رفتیم ماشین رو دادیم دست اونا
توی راه معده درد شدید گرفتم روی نزدیک ترین نیم کتی که پیدا کردم نشستم کوک خیلی نگران بهم گفت
-خوبی؟ چیشد یهو)
+معدم درد گرفته.(اروم)
یه داروخونه دقیقا جلوی نیمکتی که نشستم بود کوک گفت
-میرم برات مسکن معده بگیرم باشه
سرم رو به معنی باشه تکون دادم . نزدیک بود گریم بگیره که کوک با قرص و یه بطری اب برگشت و گفت
-بیا اینو بخور تا معدت اروم بشه . یه رستوران همین نزدیکا هست میریم شام میخوریم قرص رو خوردم اروم تر شدم همینجوری اروم ارون تا رستوران رفتیم کوک گفت
-چی میخوری؟
+یه هات داگ
-پس دوتا میگیرم چون خودمم میخوام(خنده)
خندیدم هات داگ رو گرفت و رفتیم تا خونه راه میرفتیم و میخوردیم رسیدیم خونه در رو باز کردم و رفتم توی خونه لباسم رو عوض کردم و خودمو انداختم روی مبل کوک گفت
-من چی باید بپوشم
+برو توی کمد جین هر چی میخوای بردار
هر دو مون پرت شدیم روی مبل . من دراز کشیدم و کوک هم شروع کرد گیم زدن . چندساعتی گذشت من خواب بودم که با صدای مبایلم بیدار شدم دیدم مینسوعه تلفن رو برداشتم و گفتم
+بله چی شده؟
÷جی جی جین ...(گریه)
.
.
اسلاید دوم(استایل ا/ت)
اسلاید سوم(استایل جین)
اسلاید چهارم(استایل کوک)
اسلاید پنجم(استایل مینسو)
چشمام رو باز کردم خودمو توی بغل کوک دیدم جیغ زدم و خودمو از بغلش بیرون کشیدم جین گفت
=نمیخواد بترسی هممون دیدیم
و عکسی که ازمون گرفته بود رو جلومون گرفت خیلی پوکر بهش نگاه کردم و گفتم
+اره
÷خبریه همین الان کوک گفت عشق خودمه به خودم مربوطه؟
به کوک نگاه کردم خندیدم و رفتم کارام رو کردم همه باهم صبحونه خوردیم و رفتیم اماده شدیم کوک رفت لباس اضافی که همیشه با خودش توی ماشینش داره رو برداره . من و مینسو هم رفتیم اماده شدیم
کوک داد زد
-من کجا باید لباسم رو عوض کنم؟
+اتاق جین
هممون اماده شدیم از اتاق اومدم بیرون کوک منتظر من بود همین که رفتم بیرون قلبم شروع کرد تند تند زدن چه کراشی شده
کوک بهم نگاه کرد و گفت
-چیزی شده؟ چرا اینجوری نگام میکنی؟
سرم و تکون دادم گفتم
+نه چیزی نیست بریم
سوار ماشین شدیم و رفتیم شهر بازی تصمیم گرفتیم اول بریم ترن هاوایی سوار بشیم
نمیدونم چرا ولی کوک ترسیده بود از همون اول که سوار شده بودیم دستاش میلرزید. من و کوک کنار هم نشستیم دستم و گذاشتم روی دستش و گفتم
+نترس چیزی نمیشه
بهم نگاه کرد ترن هوایی راه افتاد دستم رو محکم گرفت وقتی ترن هوایی اوج گرفت حتی نفس هم نمیکشید سرعتش تند شد کوک داشت داد میزد و میگفت
-ا/تتتتتت باید یه چیزی رو قبل از مرگ بهت بگممممم. من عاشقتمممم.
شوکه شدم کم کم ترن هوایی سرعتش کم شد و گفتم
+منظورت از مرگ چیه؟
-چون که ترسیدم اون بالا بمیرم گفتم بهت اعتراف کنم
+راستش خب منم همینطوریمم:)
جین و مینسو بهمون نگاه میکردن که جین گفت
=مبارک باشه. کوک به خدا اگه با خواهرم بد رفتاری کنی.
-خیالت راحت از توهم باهاش بهتر رفتار میکنم:)
از ترن هوایی پیاده شدیم رفتیم پشمک گرفتیم و شروع کردیم خوردن تغریبا کل وسیله ها رو سوار شدیم ساع حدودای شیش و هفت بود بود من داشتم از خستگی میمردم پس ازجین و مینسو خداحافظی کردیم وپیاده تا خونه با کوک رفتیم ماشین رو دادیم دست اونا
توی راه معده درد شدید گرفتم روی نزدیک ترین نیم کتی که پیدا کردم نشستم کوک خیلی نگران بهم گفت
-خوبی؟ چیشد یهو)
+معدم درد گرفته.(اروم)
یه داروخونه دقیقا جلوی نیمکتی که نشستم بود کوک گفت
-میرم برات مسکن معده بگیرم باشه
سرم رو به معنی باشه تکون دادم . نزدیک بود گریم بگیره که کوک با قرص و یه بطری اب برگشت و گفت
-بیا اینو بخور تا معدت اروم بشه . یه رستوران همین نزدیکا هست میریم شام میخوریم قرص رو خوردم اروم تر شدم همینجوری اروم ارون تا رستوران رفتیم کوک گفت
-چی میخوری؟
+یه هات داگ
-پس دوتا میگیرم چون خودمم میخوام(خنده)
خندیدم هات داگ رو گرفت و رفتیم تا خونه راه میرفتیم و میخوردیم رسیدیم خونه در رو باز کردم و رفتم توی خونه لباسم رو عوض کردم و خودمو انداختم روی مبل کوک گفت
-من چی باید بپوشم
+برو توی کمد جین هر چی میخوای بردار
هر دو مون پرت شدیم روی مبل . من دراز کشیدم و کوک هم شروع کرد گیم زدن . چندساعتی گذشت من خواب بودم که با صدای مبایلم بیدار شدم دیدم مینسوعه تلفن رو برداشتم و گفتم
+بله چی شده؟
÷جی جی جین ...(گریه)
.
.
اسلاید دوم(استایل ا/ت)
اسلاید سوم(استایل جین)
اسلاید چهارم(استایل کوک)
اسلاید پنجم(استایل مینسو)
۹.۱k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.