زندگی رویایی♡ پارت۲
زندگی رویایی♡ پارت۲
دست تهیونگ رو کشیدم و از اونجا زدیم بیرون
تهیونگ: چی شد چرا یهو عصبی شدی؟
ات: چرا؟ میپرسی چرا؟ کاری نکن بهت فحش بدم اولن نباید توی زندگی خصوضی مردم سرک کنن و دومن چرا انقد بهم نزدیک شدی؟
تهیونگ: نکنه عاشقم شدی؟
ات: بخدا میزنمتااااا
رفتم سوار ماشینم شدم که اونم اومد
ات: مگه ماشین نداری؟
تهیونگ: نکنه میخوای بری خوابگاه مگه کمپانی نگف اینجا بخوابیم؟
ات: لعنتی الان کمپانی سر این کارم و اخلاقم دعوام میکنه وای الانم برم دیگه م....
تهیونگ: بیا خونه من
ات: واقعا؟ مرسی پس بهم ادرس بده
نزدیک به یه نیم ساعت دیگه رسیدیم
ات: یه لحظه وایسا تهیونگ این خونه س یا عمارته(اسلاید ۲)
تهیونگ: من کم میام اینجا هر موقع گیر کردی بیا اینجا رمزشم الان بت میگم
رفتیم تو خونه وایی توشم خوشگل بوددد
ات: هنوز عاشق...
تهیونگ: اره هنوزم عاشقتم
ات: میخواستم بپرسم هنوز عاشق هات چاکلتی که درست کنم؟(خنده)
تهیونگ: منم فهمیدم میخواستم شوخی کنم
ات: معلومه (خنده) بدجور عاشقمیا البته معلومه همه عاشق منن(ات اینو از حرص تهیونگ گف)
رفتم هات چاکلت درس کنم که اومد پیشم
ته: یاااا دارم میگم شوخی کردم
ات: پس محاصبتو چی میگی؟
که دستمو گرفت و چرخوندم سمت خوندش
ته: خب چه طوری عاشقت نباشم باهام قرار میذاری؟
خیلی دلم میخواست قبول کنم ولی مغزم نمیذاشت قلبم خیلی تند میزد جوری که تهیونگ شنید
ته: صدا چیه؟
و سرشو داشت به قلبم نزدیک میکرد که هلش دادمو گفتم
ات: چی کار میکنی اگه ادامه بدی دیگه میرم
ته: جوابمو بده اره یا نه
ات: نه
ته: چرا
دیگه بیشتر از این نمیتونستم قلبو کنترل کنم و باعث عصبانیم شد
ات: گفتم خفه شو یعنی واقعا نمیفهمی خوشم نمیاد(عصبی. داد)
داشتم میرفتم که دستمو گرف
ته: کجا میری؟ جاییو مگه داری بری؟ ات: هرجایی برم به تو ربطی نداره(عصبی. داد)
ته: ات ات چته اینجوری میکنی (کمی داد. عصبی)
خودمو نتونستم کنترل کنم و زدم زیر گریه
ات: اره من...هق دوست دارم و... هق .. قبلنم عاشقت بودم جوری که همه کار برات میکردم هق.... ولی الان توقع داری قبولت کنم؟
تو اومدی گفتی ازت دیگه خوشم نمیاد و هق... دارم بهت خیانت میکنم هق... و عاشق یوریم
من انقد سر این.. هق بهم ریختم که افسردگی گرفتم هق.. و میخواستم خودکشی کنم ولی اصن حال منو تو این چن وقت گرفتی؟ گمشو (گریه. عصبی)
اشکامو پاک کردم و با ماشینم(اسلاید اخر)(ماشینه همونه ولی باز گذاشتمش) رفتم....
شرایط ۵ لایک و ۳ کامنت♡☆
دست تهیونگ رو کشیدم و از اونجا زدیم بیرون
تهیونگ: چی شد چرا یهو عصبی شدی؟
ات: چرا؟ میپرسی چرا؟ کاری نکن بهت فحش بدم اولن نباید توی زندگی خصوضی مردم سرک کنن و دومن چرا انقد بهم نزدیک شدی؟
تهیونگ: نکنه عاشقم شدی؟
ات: بخدا میزنمتااااا
رفتم سوار ماشینم شدم که اونم اومد
ات: مگه ماشین نداری؟
تهیونگ: نکنه میخوای بری خوابگاه مگه کمپانی نگف اینجا بخوابیم؟
ات: لعنتی الان کمپانی سر این کارم و اخلاقم دعوام میکنه وای الانم برم دیگه م....
تهیونگ: بیا خونه من
ات: واقعا؟ مرسی پس بهم ادرس بده
نزدیک به یه نیم ساعت دیگه رسیدیم
ات: یه لحظه وایسا تهیونگ این خونه س یا عمارته(اسلاید ۲)
تهیونگ: من کم میام اینجا هر موقع گیر کردی بیا اینجا رمزشم الان بت میگم
رفتیم تو خونه وایی توشم خوشگل بوددد
ات: هنوز عاشق...
تهیونگ: اره هنوزم عاشقتم
ات: میخواستم بپرسم هنوز عاشق هات چاکلتی که درست کنم؟(خنده)
تهیونگ: منم فهمیدم میخواستم شوخی کنم
ات: معلومه (خنده) بدجور عاشقمیا البته معلومه همه عاشق منن(ات اینو از حرص تهیونگ گف)
رفتم هات چاکلت درس کنم که اومد پیشم
ته: یاااا دارم میگم شوخی کردم
ات: پس محاصبتو چی میگی؟
که دستمو گرفت و چرخوندم سمت خوندش
ته: خب چه طوری عاشقت نباشم باهام قرار میذاری؟
خیلی دلم میخواست قبول کنم ولی مغزم نمیذاشت قلبم خیلی تند میزد جوری که تهیونگ شنید
ته: صدا چیه؟
و سرشو داشت به قلبم نزدیک میکرد که هلش دادمو گفتم
ات: چی کار میکنی اگه ادامه بدی دیگه میرم
ته: جوابمو بده اره یا نه
ات: نه
ته: چرا
دیگه بیشتر از این نمیتونستم قلبو کنترل کنم و باعث عصبانیم شد
ات: گفتم خفه شو یعنی واقعا نمیفهمی خوشم نمیاد(عصبی. داد)
داشتم میرفتم که دستمو گرف
ته: کجا میری؟ جاییو مگه داری بری؟ ات: هرجایی برم به تو ربطی نداره(عصبی. داد)
ته: ات ات چته اینجوری میکنی (کمی داد. عصبی)
خودمو نتونستم کنترل کنم و زدم زیر گریه
ات: اره من...هق دوست دارم و... هق .. قبلنم عاشقت بودم جوری که همه کار برات میکردم هق.... ولی الان توقع داری قبولت کنم؟
تو اومدی گفتی ازت دیگه خوشم نمیاد و هق... دارم بهت خیانت میکنم هق... و عاشق یوریم
من انقد سر این.. هق بهم ریختم که افسردگی گرفتم هق.. و میخواستم خودکشی کنم ولی اصن حال منو تو این چن وقت گرفتی؟ گمشو (گریه. عصبی)
اشکامو پاک کردم و با ماشینم(اسلاید اخر)(ماشینه همونه ولی باز گذاشتمش) رفتم....
شرایط ۵ لایک و ۳ کامنت♡☆
۱.۳k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.