🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده
#پارت239
#جلد_دوم
اهورایی که من میشناسم هیچ وقت بدمست نمیشه که نشناسه کی به کیه!
از خودم از این زن متنفر بودم و عصبانی چطور وا داده بودم؟
چطور تونسته بودم این کارو بکنم؟
تنها دلخوشیم این بود که اتفاقی بینمون نیفتاده و هنوز وقت داشتم برای جبران این خطایی که کرده بودم پس به سمتش رفتم و بازوشو چسبیدم گفتم
گمشو از این اتاق بیرون پا تو دوباره اینجا بذاری کیمیا قسم میخورم جونتو بگیرم میفهمی ؟
بسمه دیگه نمیتونم توانشو ندارم با من بازی نکن با من بازی نکن نمیتونم تو اینو نمی فهمی
نمیدونی وقتی یه آدم میگه نمیتونه یعنی واقعاً نمیتونه اینو درک نمیکنی
انقدر درک کردنش سخته من تورو نمیخوام ؟
نمیتونم با تو باشم اینو بفهم توی گوشات توی سرت فرو کن چیزی نمیتونه بین ما باشه هیچی نمیتونه بین ما باشه...
کیمیا بازوش از توی دست من بیرون کشید و گفت
_ این مزخرفاتی که داری به هم میبافی چیه؟
یه نگاه به خودت بنداز یه نگاه به من بنداز هر دوی ما بدون لباس روی تخت خواب تو بودیم تو چی فکر می کنی؟
اینکه من بیخیال از این اتاق میرم هر چیزی که اینجل اتفاق افتاد و فراموش می کنم؟
اینطور نیست قرار نیست چیزی یادم بره یا مثل آدم کنارم می خوابی یا یه بی آبرویی دیگه به پا می کنم کاری نکن اهورا کاری نکن که کاری کنم زنتو طلاق نداده زن دومت بشم
این زن دست شیطونو از پشت بسته بود اصلا نمیشد باهاش کنار اومد ترسناک بود خیلی ترسناک هر روزی که می گذشت بیشتر قدر آیلینه صاف و ساده خودم میدونستم
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خان_زاده
#پارت239
#جلد_دوم
اهورایی که من میشناسم هیچ وقت بدمست نمیشه که نشناسه کی به کیه!
از خودم از این زن متنفر بودم و عصبانی چطور وا داده بودم؟
چطور تونسته بودم این کارو بکنم؟
تنها دلخوشیم این بود که اتفاقی بینمون نیفتاده و هنوز وقت داشتم برای جبران این خطایی که کرده بودم پس به سمتش رفتم و بازوشو چسبیدم گفتم
گمشو از این اتاق بیرون پا تو دوباره اینجا بذاری کیمیا قسم میخورم جونتو بگیرم میفهمی ؟
بسمه دیگه نمیتونم توانشو ندارم با من بازی نکن با من بازی نکن نمیتونم تو اینو نمی فهمی
نمیدونی وقتی یه آدم میگه نمیتونه یعنی واقعاً نمیتونه اینو درک نمیکنی
انقدر درک کردنش سخته من تورو نمیخوام ؟
نمیتونم با تو باشم اینو بفهم توی گوشات توی سرت فرو کن چیزی نمیتونه بین ما باشه هیچی نمیتونه بین ما باشه...
کیمیا بازوش از توی دست من بیرون کشید و گفت
_ این مزخرفاتی که داری به هم میبافی چیه؟
یه نگاه به خودت بنداز یه نگاه به من بنداز هر دوی ما بدون لباس روی تخت خواب تو بودیم تو چی فکر می کنی؟
اینکه من بیخیال از این اتاق میرم هر چیزی که اینجل اتفاق افتاد و فراموش می کنم؟
اینطور نیست قرار نیست چیزی یادم بره یا مثل آدم کنارم می خوابی یا یه بی آبرویی دیگه به پا می کنم کاری نکن اهورا کاری نکن که کاری کنم زنتو طلاق نداده زن دومت بشم
این زن دست شیطونو از پشت بسته بود اصلا نمیشد باهاش کنار اومد ترسناک بود خیلی ترسناک هر روزی که می گذشت بیشتر قدر آیلینه صاف و ساده خودم میدونستم
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۸.۹k
۰۱ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.