عشق سلطنتی پارت ۱۸ فیک بی تی اس
عشق سلطنتی پارت ۱۸ #فیک_بی_تی_اس
[فردا]
تهیونگ ویو
امروز قراره ا.ت رو کنار رودخونه ببینم ... توی اون رودخونه خاطرات زیادی دارم ... بعد از حاضر شدنم رفتم سمت رودخونه که دیدم اومده ... میخوام بهش بگم که عاشقش شدم
_: ا.ت(لبخند)
+: سلام تهیونگ(لبخند)
_: چطوری؟
+: اوم خوبم ... اون چیز مهمی که میخواستی بگی چیه؟
_: چقدر عجولی(خنده)
+: کنجکاو شدم(خنده)
_: خیله خب بیا بشین میگم بهت
نشستن کنار رودخونه که تهیونگ شروع کرد حرف زدن
_: ا.ت چندوقته میخوام یه چیزی بگم بهت
+: اوهوم بگو
_: من ... راستش ... عاشقت شدم ... حس تورو نمیدونم اما ...
ا.ت نذاشت حرف تهیونگ تموم بشه و گفت
+: منم عاشقت شدم ... اما ترسیدم بگم
تهیونگ لبخند دندون نمایی زد و گفت
_: خوشحال شدم که حسامون متقابله(لبخند)
[بچههاتوجهکنیداینپایانشنیستو هنوزبهجاهایجالبداستاننرسیدیم!]
[فردا]
تهیونگ ویو
امروز قراره ا.ت رو کنار رودخونه ببینم ... توی اون رودخونه خاطرات زیادی دارم ... بعد از حاضر شدنم رفتم سمت رودخونه که دیدم اومده ... میخوام بهش بگم که عاشقش شدم
_: ا.ت(لبخند)
+: سلام تهیونگ(لبخند)
_: چطوری؟
+: اوم خوبم ... اون چیز مهمی که میخواستی بگی چیه؟
_: چقدر عجولی(خنده)
+: کنجکاو شدم(خنده)
_: خیله خب بیا بشین میگم بهت
نشستن کنار رودخونه که تهیونگ شروع کرد حرف زدن
_: ا.ت چندوقته میخوام یه چیزی بگم بهت
+: اوهوم بگو
_: من ... راستش ... عاشقت شدم ... حس تورو نمیدونم اما ...
ا.ت نذاشت حرف تهیونگ تموم بشه و گفت
+: منم عاشقت شدم ... اما ترسیدم بگم
تهیونگ لبخند دندون نمایی زد و گفت
_: خوشحال شدم که حسامون متقابله(لبخند)
[بچههاتوجهکنیداینپایانشنیستو هنوزبهجاهایجالبداستاننرسیدیم!]
۱۷.۳k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.