پـارت ②④
پـارت ②④
دلم میخواد خودم بخونم دلم میخواد همه بدونن من کیم همه بدونن که من
ترنم یک دختر ایرانیم کاش میشد این نقاب شیشه ای و شکوند ای کاش
مارال:ترنم سپنتا اومده بیا بیرون ـ اومدم جدیدا هروقت سپنتا میومد کلی
ذوق میکردم واقعا نمیدونستم چرا ولی دلم براش میلرزید برا خنده هاش
تیپش موهاش واا من دارم چی میگم راجب پسر مردم بهتره برم رفتم جلو آینه
و خودمو مرتب کردم و رفتم بیرون از اتاق که اومدم بیرون سپنتا قشنگ رو به رو
اتاق بود سلام کردم و گفتم:بچه ها نیومدن ؟ سپنتا:نه میخواستم تنهایی باهات حرف بزنم ـ آها بعدش داد زدم سلین یه قهوه بیار سپنتا:دخترا نیستن
ـ اوا کجا رفتن؟ سپنتا:فرستادمشون با پسرا برن بیرون ـ خب چیزی شده؟
سپنتا:نه نگران نباش فقط میخواستم راجب یه موضوعی باهات حرف بزنم
ـ اووف چیز مهمیه؟ خیره ایشالله سپنتا:خیره ـ خب بگو دیگه سپنتا:مگه
شما میزاری د دختر یه لحظه حرف نزن ببین چی میخوام بگم نگرانم نشو
ـ خب سعی می کنم حرف نزنم و یه لبخند دندون نما زدم که سپنتا هم یه لبخند بهم زد من آخرشم نفهمیدم تو نگاه این چیه آخه یه جور خاصیه
سپنتا:ببین میخوام درمورد مسابقه باهات حرف بزنم درسته یک هفته گذشته ولی خب چون مشکل زیاد داشتی میخواستم استراحت کنی و راجب این باهات حرف نزدم
ولی الان دیگه موقعشه ـ خـ ب هر سـوالی داری بپرس سپنتا:فقط میخوام بدونم چرا چرا با گریم پسر اومدین رو صحنه ؟چرا اسماتون جعلی بود؟چرا
اصلا تو این مسابقه شرکت کردین؟ من خیلی چرا تو ذهنمه و ذهنم و درگیر کرده لطفا درمورد همش جواب بده و بی جواب نزارشون حالا توضیح بده
سرم و بلند کردم و با چشای اشکیم به چشاش زل زدم که چهرش تغییر کرد
و نگران شد و گفت:ترنم چی شد حالت خوبه هوم؟ ـ نگران نباش خوبم خوبه خوب
ـ باشه همچیو از اول بهت میگم از اوله اول من و دخترا از بچه گی آرزو داشتیم
بزنم بخونیم برقصیم خانوادمونم چیزی نمیگفتن بهمون میگفتن حالا بزرگ
میشن اینا از سرشون میپره ولی ما هرچی بزرگ تر شدیم علاقمون به موزیک
هم بزرگ تر شد خیـلی خیلی بزرگ به قدری که باعث شده بود همه ی ما جلو
خانوادمون وایسیم یه شب تصمیم گرفتیم بریم و بهشون بگیم بهشون بگیم
که ما دوست داریم از ایران بریم و آزادانه بخونیم و یه گروه شیم ولی نشد
که نشد
و همینطور ادامه ی اتفاق هارو بهش گفتم انقدر گفتم و اشک ریختم گفتم
و اشک ریختم ..........
یـک.(پـارت.ویـژه).در.کامنت.هـا. #با ـ لایـ💜ـک ـ و ـ کـامنـ👽ـت ـ هـاتـون ـ بتـرکـونیـن. #اگه لایک و کامنـت ها بره بالا پـارت های بعد و زود میـزارم.
دلم میخواد خودم بخونم دلم میخواد همه بدونن من کیم همه بدونن که من
ترنم یک دختر ایرانیم کاش میشد این نقاب شیشه ای و شکوند ای کاش
مارال:ترنم سپنتا اومده بیا بیرون ـ اومدم جدیدا هروقت سپنتا میومد کلی
ذوق میکردم واقعا نمیدونستم چرا ولی دلم براش میلرزید برا خنده هاش
تیپش موهاش واا من دارم چی میگم راجب پسر مردم بهتره برم رفتم جلو آینه
و خودمو مرتب کردم و رفتم بیرون از اتاق که اومدم بیرون سپنتا قشنگ رو به رو
اتاق بود سلام کردم و گفتم:بچه ها نیومدن ؟ سپنتا:نه میخواستم تنهایی باهات حرف بزنم ـ آها بعدش داد زدم سلین یه قهوه بیار سپنتا:دخترا نیستن
ـ اوا کجا رفتن؟ سپنتا:فرستادمشون با پسرا برن بیرون ـ خب چیزی شده؟
سپنتا:نه نگران نباش فقط میخواستم راجب یه موضوعی باهات حرف بزنم
ـ اووف چیز مهمیه؟ خیره ایشالله سپنتا:خیره ـ خب بگو دیگه سپنتا:مگه
شما میزاری د دختر یه لحظه حرف نزن ببین چی میخوام بگم نگرانم نشو
ـ خب سعی می کنم حرف نزنم و یه لبخند دندون نما زدم که سپنتا هم یه لبخند بهم زد من آخرشم نفهمیدم تو نگاه این چیه آخه یه جور خاصیه
سپنتا:ببین میخوام درمورد مسابقه باهات حرف بزنم درسته یک هفته گذشته ولی خب چون مشکل زیاد داشتی میخواستم استراحت کنی و راجب این باهات حرف نزدم
ولی الان دیگه موقعشه ـ خـ ب هر سـوالی داری بپرس سپنتا:فقط میخوام بدونم چرا چرا با گریم پسر اومدین رو صحنه ؟چرا اسماتون جعلی بود؟چرا
اصلا تو این مسابقه شرکت کردین؟ من خیلی چرا تو ذهنمه و ذهنم و درگیر کرده لطفا درمورد همش جواب بده و بی جواب نزارشون حالا توضیح بده
سرم و بلند کردم و با چشای اشکیم به چشاش زل زدم که چهرش تغییر کرد
و نگران شد و گفت:ترنم چی شد حالت خوبه هوم؟ ـ نگران نباش خوبم خوبه خوب
ـ باشه همچیو از اول بهت میگم از اوله اول من و دخترا از بچه گی آرزو داشتیم
بزنم بخونیم برقصیم خانوادمونم چیزی نمیگفتن بهمون میگفتن حالا بزرگ
میشن اینا از سرشون میپره ولی ما هرچی بزرگ تر شدیم علاقمون به موزیک
هم بزرگ تر شد خیـلی خیلی بزرگ به قدری که باعث شده بود همه ی ما جلو
خانوادمون وایسیم یه شب تصمیم گرفتیم بریم و بهشون بگیم بهشون بگیم
که ما دوست داریم از ایران بریم و آزادانه بخونیم و یه گروه شیم ولی نشد
که نشد
و همینطور ادامه ی اتفاق هارو بهش گفتم انقدر گفتم و اشک ریختم گفتم
و اشک ریختم ..........
یـک.(پـارت.ویـژه).در.کامنت.هـا. #با ـ لایـ💜ـک ـ و ـ کـامنـ👽ـت ـ هـاتـون ـ بتـرکـونیـن. #اگه لایک و کامنـت ها بره بالا پـارت های بعد و زود میـزارم.
۹.۳k
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.