عشق خشن من ❤️ پارت 45
که یهو ا.ت آمد و کنارم نشست و دستم رو گرفت همینجوری داشتم نگاهش می کردم که ......
ویو ا.ت
با بو سه ای که روی لبام گذاشت خشکم زد چرا این کار رو کرد که نگاهم به جای مشتش روی دیوار افتاد خونی بود یعنی دستش زخمی شد خیلی ناراحت شدم رفتم از جعبه کمک های اولیه یه پانسمان برداشتم و رفتم دنبال چا اون وو همی خونه رو دنبالش گشتم ولی نبود یعنی از خونه رفته بیرون اما فکر نکنم تنها بره اگه بر هم با جونگ کوک میره ولی جونگ کوک که تو خونست
چ.م:هی داری دنبال کی می گردی
+بله .. خوب دارم دنبال ...
چ.م:چا اون وو می گردی
+بله ....نمی دونی کجا رفته
چ.م:ناراحت بود ؟
سرم رو با شرمندگی پایین آوردم و گفتم:بله
چ.م:برای چی
+خوب .. خوب .. راستش
چ.م:ولش کن حال هرچی یه بار دیگه نوم رو اذیت کنی با من طرفی من دیگه میرم
+بله حتما .... راستی مامان بزرگ نمی دونی که کجا رفته
چ.م:شاید رفته تو مخفی کاهش
+مخفی گاه
چ.م:اره ... بالا پشت بوم یه اتاقک کوچیک هست اون وو هر وقت ناراحت می شد می رفت اونجا شاید اونجا باشه
+باشه ممنون
چ.م:خواهش می کنم
رفتم پشت بوم که یه اتاقک کوچیک اونجا بود من ترس از ارتفاع داشتم اون اتاقک هم لبه بام بود خیلی ترسیدم با لرز رفتم اونجا که دیدم چا اون وو سرش رو با دستش گرفته و نشسته از دستش خون می آمد رفتم کنارش نشستم که سرش رو بلند کرد و با تعجب به من نگاه کرد من دستش رو گرفتم و با دستمال تمیز کردم خون های که روش بود
_اخخ آروم تر
+باشه ببخشید
_تو از کجا اینجا رو پیدا کردی
+مامان بزرگ بهم گفت
_مامان بزرگ
+اهم
دستش رو تمیز می کردم که فهمیدم درد می کنه بخاطر اون فوتش کردم و بعد با پانسمان بستمش بهش نگاه کردم و
+هنوزم ازم ناراحتی
_نه (سرد)
+پس هنوز ناراحتی
_.......
+معذرت می خواهم
_لازم نیست
+خوب تو چرا ناراحت شدی ما که کاری نمی کردیم
_ههه کاری نمی کردین
+خوب نه
_ببین ا.ت حوصله بحث با تو رو ندارم پس بلند شو برم
+اما آخه چرا از کای آنقدر بدت میاد هان
_برو ا.ت
+می خواهم بدونم
_ا.ت دارم می گم برو پایین
+منم گفتم می خواهم بدونم
که یهو با چیزی که گفت خشکم زد
_چون دوست داره فهمیدی دوست داره
_.......😳
_نمیخوام بهت نزدیک شه می فهمی وقتی یه پسر بهت دست میزنه یا تو باشه گرم می گیری من عصبی میشم لعنتی( داد)
+اما ..
_ اما چی هان چی (داد)
+معذرت می خواهم
_ایشش
دوباره با دستش سرش رو گرفت رفتم جلو تر و محکم بغلش کردم یه بوسه روی موهاش گذاشتم
+من واقعاً معذرت می خواهم که اینقدر اذیتت کردم منو ببخش .......
ویو اون وو
داشت دستم رو پانسمان می کرد که من یه آخ کشیدم بعدش برای اینکه من دردم نیاد داشت فوتش می کرد خیلی ناز بود محوش بودم که پرسید چرا از کای بدم میاد اولش نمی خواستم بهش بگو ولی آنقدر اسرار کرد که دیگه تحمل نکردم و با داد بهش گفتم که من نمی خوام پسری جز من به تو دست بزنه شوکه شده بود . من عصبانی شدم و سرم رو پایین انداختم و با دوتا دستام سرم رو گرفتم که یهو ا.ت منو بغل کرد. بعد یه بوس روی موهام گذاشت شوکه شدم این ورا اینجوری می کنه بعدش ازم معذرت خواهی کرد .همینطوری توی بغلش بود که بهش گفتم......
ادامه داره
ویو ا.ت
با بو سه ای که روی لبام گذاشت خشکم زد چرا این کار رو کرد که نگاهم به جای مشتش روی دیوار افتاد خونی بود یعنی دستش زخمی شد خیلی ناراحت شدم رفتم از جعبه کمک های اولیه یه پانسمان برداشتم و رفتم دنبال چا اون وو همی خونه رو دنبالش گشتم ولی نبود یعنی از خونه رفته بیرون اما فکر نکنم تنها بره اگه بر هم با جونگ کوک میره ولی جونگ کوک که تو خونست
چ.م:هی داری دنبال کی می گردی
+بله .. خوب دارم دنبال ...
چ.م:چا اون وو می گردی
+بله ....نمی دونی کجا رفته
چ.م:ناراحت بود ؟
سرم رو با شرمندگی پایین آوردم و گفتم:بله
چ.م:برای چی
+خوب .. خوب .. راستش
چ.م:ولش کن حال هرچی یه بار دیگه نوم رو اذیت کنی با من طرفی من دیگه میرم
+بله حتما .... راستی مامان بزرگ نمی دونی که کجا رفته
چ.م:شاید رفته تو مخفی کاهش
+مخفی گاه
چ.م:اره ... بالا پشت بوم یه اتاقک کوچیک هست اون وو هر وقت ناراحت می شد می رفت اونجا شاید اونجا باشه
+باشه ممنون
چ.م:خواهش می کنم
رفتم پشت بوم که یه اتاقک کوچیک اونجا بود من ترس از ارتفاع داشتم اون اتاقک هم لبه بام بود خیلی ترسیدم با لرز رفتم اونجا که دیدم چا اون وو سرش رو با دستش گرفته و نشسته از دستش خون می آمد رفتم کنارش نشستم که سرش رو بلند کرد و با تعجب به من نگاه کرد من دستش رو گرفتم و با دستمال تمیز کردم خون های که روش بود
_اخخ آروم تر
+باشه ببخشید
_تو از کجا اینجا رو پیدا کردی
+مامان بزرگ بهم گفت
_مامان بزرگ
+اهم
دستش رو تمیز می کردم که فهمیدم درد می کنه بخاطر اون فوتش کردم و بعد با پانسمان بستمش بهش نگاه کردم و
+هنوزم ازم ناراحتی
_نه (سرد)
+پس هنوز ناراحتی
_.......
+معذرت می خواهم
_لازم نیست
+خوب تو چرا ناراحت شدی ما که کاری نمی کردیم
_ههه کاری نمی کردین
+خوب نه
_ببین ا.ت حوصله بحث با تو رو ندارم پس بلند شو برم
+اما آخه چرا از کای آنقدر بدت میاد هان
_برو ا.ت
+می خواهم بدونم
_ا.ت دارم می گم برو پایین
+منم گفتم می خواهم بدونم
که یهو با چیزی که گفت خشکم زد
_چون دوست داره فهمیدی دوست داره
_.......😳
_نمیخوام بهت نزدیک شه می فهمی وقتی یه پسر بهت دست میزنه یا تو باشه گرم می گیری من عصبی میشم لعنتی( داد)
+اما ..
_ اما چی هان چی (داد)
+معذرت می خواهم
_ایشش
دوباره با دستش سرش رو گرفت رفتم جلو تر و محکم بغلش کردم یه بوسه روی موهاش گذاشتم
+من واقعاً معذرت می خواهم که اینقدر اذیتت کردم منو ببخش .......
ویو اون وو
داشت دستم رو پانسمان می کرد که من یه آخ کشیدم بعدش برای اینکه من دردم نیاد داشت فوتش می کرد خیلی ناز بود محوش بودم که پرسید چرا از کای بدم میاد اولش نمی خواستم بهش بگو ولی آنقدر اسرار کرد که دیگه تحمل نکردم و با داد بهش گفتم که من نمی خوام پسری جز من به تو دست بزنه شوکه شده بود . من عصبانی شدم و سرم رو پایین انداختم و با دوتا دستام سرم رو گرفتم که یهو ا.ت منو بغل کرد. بعد یه بوس روی موهام گذاشت شوکه شدم این ورا اینجوری می کنه بعدش ازم معذرت خواهی کرد .همینطوری توی بغلش بود که بهش گفتم......
ادامه داره
۹.۰k
۱۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.