رمانهمسراجباری پارتبیست و دوم

#رمان_همسر_اجباری #پارت_بیست و دوم
همسر اجباری
26
-بله
من چکار کنم تا زیبا برگرده.
-آریا من میگم یه هدیه خوب واسش بگیر ببرش کافی شاپ و رستوران.ازش معذرت بخواه همه ماجرا رو واسش
توضیح بده.من مشکلی ندارم.
-یعنی میشه آنا
-آره آریا تو واقعیتو واسش توضیح بدی از روی عشق و عالقه قبول میکنه.
آنا خسته شدم عشقم بهش زیاده اما چرا زیبا ساده گذشت از من .من میخوامش￾آنا به نظرت زیبا تنوع طلبه؟چرا همه اینوبهم میگن.
-آنا ،زیبا االن ترکیه است وقتی اومد بهش میگم ممنون از امید دادنت￾آریا اگه حتی اون تنوع طلبم باشه بازم میتونی کاری کنی فقط تورو بخواد و تورو ببینه با خوبیات
قرصو واسه آریا اوردم و خورد المپ اتاقشو خاموش کردم رفتم بیرون.
-کاری داشتی صدام کن
رفتم بخوابم طبق معمول بازم تو رخت خواب گریه کردم.دلم واسه مامانم تنگ شده واسه بابام. فردا باید گوشیمو از
آریا بگیرم
ب محنا حداقل زنگ بزنم.
چشمامو رو هم گذاشتم .خوابم برد...
Comments please "^_^🎈
دیدگاه ها (۵)

#رمان_همسر_اجباری #پارت_بیست و سومآریا... باصدای زجه های آن...

#رمان_همسر_اجباری #پارت_بیست وچهارم باهق هق گفت اهوم تنگ آب ...

#رمان_همسر_اجباری #پارت_بیست و یکمآرمان یه نگاه کرد و خواست ...

#رمان_همسر_اجباری #پارت_بیستمآنا..... پاشد رفت. جلو آرمان ضا...

𝚙𝚊𝚛𝚝7ویو ات سرمو برگردوندم که با صورت درهم ریخته کوک مواجه ش...

Dark Blood p۱۰

# رز _ سیاه PART _ 53تهیانگ: طبقه ای که اتاق تارا توش بود کا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط