پیش شایان و بعدش

پیش شایان و بعدش
شایان: به خانم خوشگله چطوری عزیزم
دیانا: میشه به من نگی خانم خوشگله من اسم دارم اسمم دیاناست حالا بیخی میگم میای بریم خونه من
شایان: مگه تو خونه داری؟
دیانا: اره مگه چیه
شایان: پس چرا تا حالا به من نگفتی!؟!
دیانا: خب.... هیچی بیخی بیا بریم
شایان: باشه خوشگل خانم
دیانا: رفتیم سوار ماشین شایان شدیم و رفتیم به سمت خونه
ماشین ارسلانم داشت پشت سرمون میومد
رسیدیم
شایان: به به چه خونه ای
دیانا: خب بیا تو بشین
شایان: دلم هوس دیانا رو کرده بود دلم میخواست مال من باشه
رفتم نزدیکش
دیانا: دیدم شایان داره بهم نزدیک میشه
ارسلان و نیکامیر: پسره آشغال نگا داره بهش نزدیک میشه
ارسلان: دیگه از کوره در رفتم و دوییدم سمتشون
نیکامیر: هی وایسا کجا میری ارسلان
دیانا: دیدم ارسلان داره میاد شایانو هل دادم و.......



#اردیا
#رمان
#اکیپ_سلاطین
دیدگاه ها (۱)

و ارسلان دستاشو گرفت نیکامیر از فرصت استفاده کردن و دستاشو ب...

که یهو آدمای شایانو دیدم بچه ها نیکامیر ارسلان: چیه چیشده؟ د...

دیانا: خب بچه ها برید آماده شید من رفتم آماده شم بچه ها هم ر...

نیکا و فریماه💚🤍

رمان بغلی من پارت ۵۰دیانا :خوشگله ارسلان: آره بریم تو ماشین ...

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

پارت ۲۱ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط