پارت 28
#پارت_28
بدون اینکه اجازه یه کلمه حرف زدن به پدرشو بده یه نفس حرف زدو تهشم گوشیو قطع کرد ... گوشیو پرت کرد اون ورو کلشو گرفت توی دستش ...
- اروم باش عزیزم
+ چجوری اروم باشم ایتک هان چجوری ؟ اون عوضیییی اون لعنتی الا از دست من شاکیه * داد زدن *
حس کردم بغض کرده ، گرفتمش توی بغلمو محکم بغلش کردم ...
- هیش هیچی نیست ، باهم پس میگیرم خب ..
+ اوم اوک * جدی *
یهو سرفش گرفتو پست سر هم به سرفه افتاد ، قرمز شده بود ... بدو بدو رفتم واسش اب اوردم ...
- ار..شام حالت خوبه ؟ چت شد ؟
+ چیزی نیست یکم خستم ....
- میشه بر گردیم چن روزه حالت خوب نیست ...
+ خوبم ایتک خوبم چرا انقد گیر میدی * داد زدن *
کپ کردم ، بعد اولای ازدواجمون که تا سر حد مرگ باهام لج بود ، دیگه اینطوری سرم داد نزده بود ، حس کردم تمام تنم یهو خالی کرد از شدت داد و لحن حرف زدنش ...
- باشه دیگه گیر نمدم * ناراحت و یکمی صداش میلرزید *
- میرم غذا بپزم ...
بدون اینکه اجازه یه کلمه حرف زدن به پدرشو بده یه نفس حرف زدو تهشم گوشیو قطع کرد ... گوشیو پرت کرد اون ورو کلشو گرفت توی دستش ...
- اروم باش عزیزم
+ چجوری اروم باشم ایتک هان چجوری ؟ اون عوضیییی اون لعنتی الا از دست من شاکیه * داد زدن *
حس کردم بغض کرده ، گرفتمش توی بغلمو محکم بغلش کردم ...
- هیش هیچی نیست ، باهم پس میگیرم خب ..
+ اوم اوک * جدی *
یهو سرفش گرفتو پست سر هم به سرفه افتاد ، قرمز شده بود ... بدو بدو رفتم واسش اب اوردم ...
- ار..شام حالت خوبه ؟ چت شد ؟
+ چیزی نیست یکم خستم ....
- میشه بر گردیم چن روزه حالت خوب نیست ...
+ خوبم ایتک خوبم چرا انقد گیر میدی * داد زدن *
کپ کردم ، بعد اولای ازدواجمون که تا سر حد مرگ باهام لج بود ، دیگه اینطوری سرم داد نزده بود ، حس کردم تمام تنم یهو خالی کرد از شدت داد و لحن حرف زدنش ...
- باشه دیگه گیر نمدم * ناراحت و یکمی صداش میلرزید *
- میرم غذا بپزم ...
۳.۱k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.