(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 ۵۴
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 ۵۴
ویو کیم چاری : ۱۰ روز از موقعی که به هوسوک خیانکارررر تیر زدیم میگذره گذاشتم تا یه کم سرشون گرم هوسوک بشه تا بتونم راحت تر فرار کنم
چاری : جیکیون
جیکیون : بله خانم
چاری : زنگ بزن میسو دخترم و موبایلو بده به من
جیکیون : چشم خانم
.......
جیکیون : الو میسو خانم مادرتون کارتون داره
چاری : الو میسو کجایی....
بیا کارخونه تا بهت بگم چیکارت دارم
فورا بیا
......
۴۰ دقیقه بعد/
میسو : ....چیه مامان
باز چته
چاری : درست صحبت کن دختره خیره سر
میسو : برا چی ..... هوفف....
کارتو بگو خودم یه کوه کار سرم ریخته
چاری : امروز باید فرار کنیم تورو هم میبرم
میسو : من هیچ جا نمیام
چاری : اما میریم آمریکا
نمیخای پسرای اونجا رو هم تست کنی
میسو : هااا .....حتما میام مامان گلم
کی بریم
چاری : قبلش باید تهیونگ و هم ببریم
میسو : مامان ازش خوشم نمیاد
چاری : اما من ازش خوشم میاد
و تو قراره عروسش بشی
میسو : ماماننن من اونو نمیخام
چاری :چراا ..مگه چشه دختر
میسو : هه مطمئنم یه مدت باهاش باشم ازش سیر میشم
چاری : چرااا .....
خب توعه هر*زه رو باید به یکی بدم از سرم آزاد شی دیگه
میسو : ...ههه هر*زه آره.... که هر*زه
ببین کی به کی
میگه هر*زه ...تو چی .....توچی مامانننننننننن....هاااا.....جواب بده تو چی هااا.......تو منو اینجوری کردی تو منو هرشب زیر یکی گذاشتی .....دلت برا من که دخترت بودم نسوخت ....دیدی که چجوری اونایی که میاوردی به فاکم میدادن ....دیدی چجوری گریه میکردم و مجبور بودم براشون ناله کنم ولی هیچ کاری نکردی
هیچ کاری
هیچ کاری مامانننن .....
ماماننننن ....شغلتو با وجود من شاخه و برگ دادی
تو هر*زه ای مامان توووو
جیکیون : درست صحبت کنید میسو خانم
میسو : تو خفه ...خفه شو عوضی لندهور
چاری : هر چیم باشم مادرتم فهمیدی
میسو : ..هه گمشو بابا .....مادر کیلو چند
*و میره بیرون اما چاری به جیکیون دستور میده تا میسو رو بگیرن و امروز مجبورا بدون تهیونگ برن
........
ویو کیم چاری : ۱۰ روز از موقعی که به هوسوک خیانکارررر تیر زدیم میگذره گذاشتم تا یه کم سرشون گرم هوسوک بشه تا بتونم راحت تر فرار کنم
چاری : جیکیون
جیکیون : بله خانم
چاری : زنگ بزن میسو دخترم و موبایلو بده به من
جیکیون : چشم خانم
.......
جیکیون : الو میسو خانم مادرتون کارتون داره
چاری : الو میسو کجایی....
بیا کارخونه تا بهت بگم چیکارت دارم
فورا بیا
......
۴۰ دقیقه بعد/
میسو : ....چیه مامان
باز چته
چاری : درست صحبت کن دختره خیره سر
میسو : برا چی ..... هوفف....
کارتو بگو خودم یه کوه کار سرم ریخته
چاری : امروز باید فرار کنیم تورو هم میبرم
میسو : من هیچ جا نمیام
چاری : اما میریم آمریکا
نمیخای پسرای اونجا رو هم تست کنی
میسو : هااا .....حتما میام مامان گلم
کی بریم
چاری : قبلش باید تهیونگ و هم ببریم
میسو : مامان ازش خوشم نمیاد
چاری : اما من ازش خوشم میاد
و تو قراره عروسش بشی
میسو : ماماننن من اونو نمیخام
چاری :چراا ..مگه چشه دختر
میسو : هه مطمئنم یه مدت باهاش باشم ازش سیر میشم
چاری : چرااا .....
خب توعه هر*زه رو باید به یکی بدم از سرم آزاد شی دیگه
میسو : ...ههه هر*زه آره.... که هر*زه
ببین کی به کی
میگه هر*زه ...تو چی .....توچی مامانننننننننن....هاااا.....جواب بده تو چی هااا.......تو منو اینجوری کردی تو منو هرشب زیر یکی گذاشتی .....دلت برا من که دخترت بودم نسوخت ....دیدی که چجوری اونایی که میاوردی به فاکم میدادن ....دیدی چجوری گریه میکردم و مجبور بودم براشون ناله کنم ولی هیچ کاری نکردی
هیچ کاری
هیچ کاری مامانننن .....
ماماننننن ....شغلتو با وجود من شاخه و برگ دادی
تو هر*زه ای مامان توووو
جیکیون : درست صحبت کنید میسو خانم
میسو : تو خفه ...خفه شو عوضی لندهور
چاری : هر چیم باشم مادرتم فهمیدی
میسو : ..هه گمشو بابا .....مادر کیلو چند
*و میره بیرون اما چاری به جیکیون دستور میده تا میسو رو بگیرن و امروز مجبورا بدون تهیونگ برن
........
۱۹.۷k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.