زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۵۱
: تو اینجا بمون . برو توی اتاقت و بیرون نیا. من میرم ببین چه خبره ! سومین با نگرانی گفت: رفتن تو چی رو حل میکنه ؟ تهیونگ گفت: حداقل بفهمم چه مرگشونه! اگه پلیس باشن نباید |تهیونگ گفت: حداقل بفهمم چه مرگشونه! اگه پلیس باشن نباید اینطوری آشوب کنن ! سومين داشت مضطرب نگاهش می.کرد تهیونگ شونه هاشو گرفت و فشار داد بمون تو اتاقت . برمیگردم باشه ؟ سومين فقط سرش رو بالا و پایین .کرد کاملا قلبش توی دهنش بود. جلوی چشمهای تهیونگ برگشت توی اتاق و منتظر ناخن جوید تا خبری بشه. تقریبا نیم ساعتی گذشت و هیچ صدایی نیومد . هیچ خبری هم نشد. نزدیک بود از استرس بالا بیاره . دل رو به دریا زد فوقش کیونگسو بعدش تا حد مرگ دعواش میکرد ! راه افتاد به سمت درب ورودی . خبری که نبود ! بیرون رفت و دور و بر رو نگاه کرد اطرافش هیچکس نبود . نه آدمی نه صدایی نه هیچی ساختمان رو که دور زد قبل از اینکه متوجه بشه جلوی پاش شلیک شد و سومین با جیغ کوتاهی از جا پرید شلیک باعث گرد و خاک شده بود و نمیتونست جلوشو ببینه . قبل ازینکه عقلش برگرده سرجاش یک نفر لباسش رو از پشت کشید و پرت شد گوشه ای اون دست از جلو دور شونه هاش قفل شد اما قبل ازینکه سومین احساس امنیت کنه سردی جسم فلزی به بدنش لرزه انداخت اوپا ! آهسته زمزمه کرد و جوابی نشنید عطر کیونگسو بود ... آغوش تهیونگ بود اما ... نبود ؟! خود تهیونگ اگه ذره ای از جاتون تکون بخورید این دختر بی فکر نکنم پلیس اینو دلش بخواد مگه نه ؟ گناه می میره ! =

صدای تهیونگ توی گوشش با آخرین ولوم بلند شد و سومین از داد بلندش چشمهاشو بست. به چه زبونی باید بگم پدرم خونه نیست؟ باید دنبال اون باشین نه آدمای بیگناه این خونه ! تو بیگناهی که سلاح گرم داری و آدم گروگان میگیری لی تهیونگ ؟ صدای یه آدم دیگه بلند شد . سومین اول نفهمید کیه اما بیشتر که دقت کرد مردی اسلحه به دست که دورتر روی ماشین نیم خیز بود و تهیونگ رو هدف گرفته بود . شاید هم خودش ! فعلا قابل تشخ اگه به این کارتون ادامه بدین ممکنه من هم تبدیل به گناهکار بشم ! برید دنبال پدرم و دست از سر این خونه بردارید ! ما باید از افراد این خونه بازجویی کنیم! اگر بیگناه باشن آزاد میشن ! بجای مقاومت و سخت تر کردن کار فقط تسلیم شید تا همه چیز سریع بگذره ! تهیونگ ضامن روی تفنگش رو کشید و تق صدا داد.سومین توی فیلم ها دیده بود که اینکارو میکنن تا گلوله آزاد شه . بعدش اگه ماشه رو بکشه حتما شلیک میشه و این تفنگ لعنتی دوباره روی شقیقه ش قرار گرفت. ترسیده و با بغض شدیدی زمزمه کرد : اوپا ! تکون نخور اینا برن ! کاریت ندارم ! تهیونگ هم زمزمه کرد اما لحنش اصلا جوری نبود که سومین آروم بشه .
دیدگاه ها (۲)

زخم کهنه پارت ۵۲ بعد از دقایق طولانی پلیسها انگار خسته شده ب...

زخم کهنه پارت ۵۳می خورید ؟ ولم کنید ! مارو ببخشید قربان ! دس...

زخم کهنه پارت ۴۸ تهیونگ آهسته حلقهی دستهاشو آزاد کرد. سومین...

زخم کهنه پارت ۴۷ تهیونگ برگشت سمتش : چون بزرگ تر شدن و هنوز...

زخم کهنه پارت ۳۱ و لبخند ترسیده ای زد و تعظیم کرد. چی این مو...

زخم کهنه پارت ۴۶ تهیونگ هم حتما می آد بنابراین کیک رو برداشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط