ارباب سالار🌸🔗
#اربابسالار🌸🔗
#پارت76
محکم اومد از رو زمین بلندم کنه که با داد خانومی جفتمون خفه خون گرفتیم:
-چه خبره اینجا؟
اسد فوری یه قدم عقب تر رفت و گفت:
-سلام خاتون!!!
نگاهمو سمت صدا چرخوندم و با دیدن خانومی تقریبا میانسال که قیافه اش درهم بود یه لحظه ته دلم خالی شد...
اینجا چه جایی من اومدم؟!
آب دهنمو قورت دادم و ازجام بلند شدم و سرمو پایین انداختم و گفتم:
+سلام!!!
بدون اینکه جواب منو بده روبه اسد عصبی گفت:
-چرا عمارت و گذاشتی رو سرت؟!
اسد نگاهی به من کرد و پوفی کشید وگفت:
-ارباب گفته این دختر فعلا تو این اتاق بمونه!!
خانوم نگاهی به من انداخت و بعد رو به اسد گفت:
-خب الان مشکل کجاست؟!
اسد گفت:
-میبینید که نمیره!!!
برگشت با اخم بهم نگاه کرد و گفت:
-چرا نمیری داخل اتاق مگه میخوان بخورنت؟!
آب دهنمو قورت دادم و سرم و پایین انداختم و گفتم:
+چیکار دارید با من؟!
#پارت76
محکم اومد از رو زمین بلندم کنه که با داد خانومی جفتمون خفه خون گرفتیم:
-چه خبره اینجا؟
اسد فوری یه قدم عقب تر رفت و گفت:
-سلام خاتون!!!
نگاهمو سمت صدا چرخوندم و با دیدن خانومی تقریبا میانسال که قیافه اش درهم بود یه لحظه ته دلم خالی شد...
اینجا چه جایی من اومدم؟!
آب دهنمو قورت دادم و ازجام بلند شدم و سرمو پایین انداختم و گفتم:
+سلام!!!
بدون اینکه جواب منو بده روبه اسد عصبی گفت:
-چرا عمارت و گذاشتی رو سرت؟!
اسد نگاهی به من کرد و پوفی کشید وگفت:
-ارباب گفته این دختر فعلا تو این اتاق بمونه!!
خانوم نگاهی به من انداخت و بعد رو به اسد گفت:
-خب الان مشکل کجاست؟!
اسد گفت:
-میبینید که نمیره!!!
برگشت با اخم بهم نگاه کرد و گفت:
-چرا نمیری داخل اتاق مگه میخوان بخورنت؟!
آب دهنمو قورت دادم و سرم و پایین انداختم و گفتم:
+چیکار دارید با من؟!
۱.۸k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.