پارت ۸

نمی‌دونم چرا برام عجیب بود اینکه‌.... یهو گونه ام و بو.سید ..
شاید چون اولین باری بود یکی بو.سم می‌کنه ‌‌..
ولی بازم برام عجیب بود...نکنه ..
نه پسر به خودت بیا اون قرار خواهرت بشه..
سرم و تکون دادم تا از این افکار مسخره خلاص بشم ...
+:داداشی
-:ها
+:ها و درد بگم جانم
-:جانم
+: چرا بد اخلاقی
-:من بداخلاقم
+:اوهوم گاهی وقتا اره
-:چون کسی باهام مهربون نیست تا مهربون باشم
+:اگه باهات مهربونم باشم تو هم باهام مهربون میشی
-:نمی‌دونم بستگی داره اینکه خوب باشی یا نه
+:اوهوم باشه .. به سوال میتونم بپرسم
-:بپرسم
+:تو میدونستی مامانم و بابات میخوان ازدواج کنن
-:بابام گفته بود ولی نمی‌دونستم مادر توعه
+: یعنی فقط من بودم که نمی‌دونستم
-:اره فقط تو نمیدونستی
با هم حرف می‌زدیم که بعد از چند دقیقه زنگ کلاس خورد ..
این زنگ هنر داشتیم و باید طراحی میکردیم..چون توی کشیدن چهره خوب بودم میخواستم چهره ی ا.ت و بکشم ..
ببینم خوب میشه یا نه ..
شروع به کشیدن کردم .. که بعد از چند دقیقه تموم شد و به ا.ت نگاهی انداختم ..
وای یادم رفته بود بلد نیست طراحی کنه ..
آروم با دستم به شونه اش زدم که به سمتم برگشت
+: چته
-:اون و بده به من برات بکشم .
+:معلم متوجه میشه
-:متوجه نمیشه برگه ی منو بگیر وقتی تموم کردم برگه ت و میدم بهت
+:باشه
برگه رو دادم دستش و خودم برگه اش و گرفتم ..
-:چی بکشم برات
+:وایبی که ازم میگیری و بکش
-:مطمئنی
+:اره
-: اوک..
شروع به کشیدن کردم .. و وایبی که میداد و کشیدم (اسلاید بعدی)
بعد از اینکه کارم تموم شد بهش نشون دادم ..
+:واییی چه قشنگ شد ممنون داداشی
-:خب مال منو بده
+:چرا منو کشیدی
-:چون خواهرمی مشکلی هست
این و بهونه کردم تا دلیلش و نگم ..
البته خودمم دلیلش و نمی‌دونم ..
اینکه چرا اون و کشیدم واقعا نمی‌دونم
+:آها خوبه
-:خب بیا بریم برگه ها و بدیم بریم خونه .. کلی کار دارم.
+: باشه
بلند شدیم برگه ها رو دادیم دست معلم و از کلاس بیرون اومدیم ..
از مدرسه خارج شدیم که مامانش اومد دنبالش و با هم رفتن ..
منم تاکسی گرفتم و به سمت پاساژ رفتم و بعد از خریدن چند تا لباس و شیرینی و گل برای تبریک گفتن اینکه می‌خوان باهم ازدواج کنن دوباره یه تاکسی گرفتم و به سمت خونه رفتم ..
دوش گرفتم و لباسام و پوشیدم .
بعدم رفتم بیرون از اتاق اجوما همه چیز و آماده کرده بود ..
روی مبل کنار بابام نشستم که بعد از گذشت یکم زمان صدای زنگ در اومد..
اجوما در و باز کرد .. که...
دیدگاه ها (۷)

پارت ۹

پارت ۱۰

پارت ۷

پارت ۶

پارت ۱۳ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۷ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط