۱۲۸
#۱۲۸
تنفرم نسبت بهش
کنجکاویم واسه این رمز!
اگه از چیزی خبر نداشتم مطمعنا فک میکردم عاشقم شده!
هه
ببخیال من دنبال شماره سپهرم
سریع بازش کردم و رفتم تو مخاطبینش
سه تا سپهر داشت ینی کدومشونه؟
هیچ کدوم شماره هاشون برام آشنا نبود
رفتم پایین تر
دو تا شماره با نام ستوده سیو بود که یکیش ستوده کوچک بود!
حتما اینه
خدایا کاشکی نیاد
سریع شماره رو گرفتم
جواب بده سپهر جواب بده پسر
اه حتما فکر کرده امیره
یه بار دیگه زنگ زدم
بعد از چهار تا بوق جواب داد
_ الو سپهر؟
_ آرشیدا تویی؟
_ آره وقت ندارم سپهر من تا فردا صبح اینجام یه راهی پیدا کن فرار کنم
_ حالت خوبه؟
وا این دیوونه اس؟ من با این حجم از استرس دارم باهاش حرف میزنم این حالم و میپرسه!
_ ببین االن امیر میاد یه راهی پیدا کن!
صدای حرف زدنش با پرستار و شنیدم و سریع قطع کردم و از آمار تماسم پاکش کردم.
خدا کنه نفهمه با گوشیش همچین غلطی کردم..
خدا کنه نفهمه با گوشیش همچین غلطی کردم..
سریع رفتم نت که در و باز کرد اومد داخل
بهش محل ندادم و یه چرخی تو نت زدم
اونم مشغول پرونده اش بود
نگاهم به شام دست نخورده باقی موند
واقعا گرسنم بود
دو روز بود فقط یه نصفه لیوان آبمیوه خورده بودم!
نشستم و سینی رو کشوندم سمت خودم
توجهش جلب شد
_ گرسنته ؟
سرم و تکون دادم
تنفرم نسبت بهش
کنجکاویم واسه این رمز!
اگه از چیزی خبر نداشتم مطمعنا فک میکردم عاشقم شده!
هه
ببخیال من دنبال شماره سپهرم
سریع بازش کردم و رفتم تو مخاطبینش
سه تا سپهر داشت ینی کدومشونه؟
هیچ کدوم شماره هاشون برام آشنا نبود
رفتم پایین تر
دو تا شماره با نام ستوده سیو بود که یکیش ستوده کوچک بود!
حتما اینه
خدایا کاشکی نیاد
سریع شماره رو گرفتم
جواب بده سپهر جواب بده پسر
اه حتما فکر کرده امیره
یه بار دیگه زنگ زدم
بعد از چهار تا بوق جواب داد
_ الو سپهر؟
_ آرشیدا تویی؟
_ آره وقت ندارم سپهر من تا فردا صبح اینجام یه راهی پیدا کن فرار کنم
_ حالت خوبه؟
وا این دیوونه اس؟ من با این حجم از استرس دارم باهاش حرف میزنم این حالم و میپرسه!
_ ببین االن امیر میاد یه راهی پیدا کن!
صدای حرف زدنش با پرستار و شنیدم و سریع قطع کردم و از آمار تماسم پاکش کردم.
خدا کنه نفهمه با گوشیش همچین غلطی کردم..
خدا کنه نفهمه با گوشیش همچین غلطی کردم..
سریع رفتم نت که در و باز کرد اومد داخل
بهش محل ندادم و یه چرخی تو نت زدم
اونم مشغول پرونده اش بود
نگاهم به شام دست نخورده باقی موند
واقعا گرسنم بود
دو روز بود فقط یه نصفه لیوان آبمیوه خورده بودم!
نشستم و سینی رو کشوندم سمت خودم
توجهش جلب شد
_ گرسنته ؟
سرم و تکون دادم
۱۰.۱k
۲۳ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.