Devil or Angel⁴⁹
Devil or Angel⁴⁹
یک ساعت بعد
جانگمی: مامان
☆: جانم
جانگمی: یه نفر اوردم ببینیش
☆: کیو؟
جانگمی: بیا
کوک: سلام
ده دقیقه بعد
ا/ت
مامان جونگکوک و جونگکوک بعد از چهار سال همو دیده
☆: خیلی خوشحالم میبینمت پسرم
کوک: منم همینطور باید جانگمی زودتر بهم گفته بود
☆: بیاید داخل حرف بزنیم
کوک: قبلش اهمم بیا عزیزم این ا/ت هست همسرم
ا/ت: سلام ا/ت هستم
☆: همسرت؟ ا/ت؟
کوک: اره
☆: ببخشید
کوک: صبر کن مامان چیشده؟
☆: من امروز صبح ا/ت رو با یکی دیگه اشتباه گرفتم فک کردم از جاسوسای پدرته
جانگمی: یعنی امروز صبح ا/ت تو اومدی اینجا؟
ا/ت: همم اره
جانگمی: پس چرا زودتر بهم نگفتی
☆: ببخشید عزیزم من نمیدونستم
ا/ت: نه نه مشکلی نیست جانگمی وقتی بهم گفت که شما مادر جونگکوک هستی ادرس خونه هم بهم گفت منم خیلی دلم میخواست ببینمتون
☆: عزیزم باید بهم میگفتی کی هستی جونگکوک
کوک: جانم
☆: اولیه یا دومی؟
کوک: چی؟ اولیه یا دومیه؟
☆: میگم کدوم زنته
کوک: خب راستش اولیه مگه خیلی دلت میخواد دومی رو ببینی؟
☆: نه همینجوری میگم ولی چرا همچین دختر خوشگلیو ول کردی رفتی یه زن دیگه گرفتی؟
کوک: من ا/ت رو ول نکردم فقط بابا مجبورم کرد با اون دختره ازدواج کنم بخاطر بچه
☆: به جز سویون و پسرکم اسمش چیه؟
جانگمی: سوهو
☆: به جز سویون و سوهو من نوه دیگه ای دارم
کوک: اره تو راهه
☆: جانگمی تو که چند روز پیش بچت بدنیا اومد دوباره؟
جانگمب: نه مامان من نه
☆:اها پس جونگکوک تو خجالت نمیکشی؟
کوک: چیشده؟
☆: خودت این دختره دوست داری بعد میری با اون دختره
کوک: نه نه راستش بچه ی من از
ا/تس نه یونا
☆: اها خب زودتر بگو عروس گلم چند وقته؟
ا/ت: دوماهه
کوک: چی؟ من هفته قبلی خودم فهمیدم
ا/ت: من خودمم سه هفته پیش فهمیدم
☆: خیلی خوشحالم میبینمتون
کوک: منم همینطور
جانگمی: جونگکوک بیا برگردیم لیون زنگ زده میگه سوهو خوب نیست
کوک: باشه مامان ما میریم فردا دوباره برمیگردیم
☆: باشه
ا/ت: میشه من بمونم؟
کوک: برای چی؟
ا/ت: خب فردا میاین دیگه یکم هم حالت تهوع دارم تو ماشین برم حالم بدتر میشه
☆: اره عروسم پیشم بمونه من که تنهام
کوک: پس باشه خدافظ مراقب خودتون باشید
ا/ت: شما هم همینطور خدافظ
#فیک
#سناریو
یک ساعت بعد
جانگمی: مامان
☆: جانم
جانگمی: یه نفر اوردم ببینیش
☆: کیو؟
جانگمی: بیا
کوک: سلام
ده دقیقه بعد
ا/ت
مامان جونگکوک و جونگکوک بعد از چهار سال همو دیده
☆: خیلی خوشحالم میبینمت پسرم
کوک: منم همینطور باید جانگمی زودتر بهم گفته بود
☆: بیاید داخل حرف بزنیم
کوک: قبلش اهمم بیا عزیزم این ا/ت هست همسرم
ا/ت: سلام ا/ت هستم
☆: همسرت؟ ا/ت؟
کوک: اره
☆: ببخشید
کوک: صبر کن مامان چیشده؟
☆: من امروز صبح ا/ت رو با یکی دیگه اشتباه گرفتم فک کردم از جاسوسای پدرته
جانگمی: یعنی امروز صبح ا/ت تو اومدی اینجا؟
ا/ت: همم اره
جانگمی: پس چرا زودتر بهم نگفتی
☆: ببخشید عزیزم من نمیدونستم
ا/ت: نه نه مشکلی نیست جانگمی وقتی بهم گفت که شما مادر جونگکوک هستی ادرس خونه هم بهم گفت منم خیلی دلم میخواست ببینمتون
☆: عزیزم باید بهم میگفتی کی هستی جونگکوک
کوک: جانم
☆: اولیه یا دومی؟
کوک: چی؟ اولیه یا دومیه؟
☆: میگم کدوم زنته
کوک: خب راستش اولیه مگه خیلی دلت میخواد دومی رو ببینی؟
☆: نه همینجوری میگم ولی چرا همچین دختر خوشگلیو ول کردی رفتی یه زن دیگه گرفتی؟
کوک: من ا/ت رو ول نکردم فقط بابا مجبورم کرد با اون دختره ازدواج کنم بخاطر بچه
☆: به جز سویون و پسرکم اسمش چیه؟
جانگمی: سوهو
☆: به جز سویون و سوهو من نوه دیگه ای دارم
کوک: اره تو راهه
☆: جانگمی تو که چند روز پیش بچت بدنیا اومد دوباره؟
جانگمب: نه مامان من نه
☆:اها پس جونگکوک تو خجالت نمیکشی؟
کوک: چیشده؟
☆: خودت این دختره دوست داری بعد میری با اون دختره
کوک: نه نه راستش بچه ی من از
ا/تس نه یونا
☆: اها خب زودتر بگو عروس گلم چند وقته؟
ا/ت: دوماهه
کوک: چی؟ من هفته قبلی خودم فهمیدم
ا/ت: من خودمم سه هفته پیش فهمیدم
☆: خیلی خوشحالم میبینمتون
کوک: منم همینطور
جانگمی: جونگکوک بیا برگردیم لیون زنگ زده میگه سوهو خوب نیست
کوک: باشه مامان ما میریم فردا دوباره برمیگردیم
☆: باشه
ا/ت: میشه من بمونم؟
کوک: برای چی؟
ا/ت: خب فردا میاین دیگه یکم هم حالت تهوع دارم تو ماشین برم حالم بدتر میشه
☆: اره عروسم پیشم بمونه من که تنهام
کوک: پس باشه خدافظ مراقب خودتون باشید
ا/ت: شما هم همینطور خدافظ
#فیک
#سناریو
۲۱.۲k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.