عشق آغشته به خون

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۰۹ (。☬⁠。⁠)⁩

مین جی جدی روبه رو اش خیره شد سپس تند گفت : از جونا غرتی چه خبر ..
میون‌شی همچنین جدی گفت : روزای اول یجوری بود انگار یکی بزور مجبور به کار میکرد از دروغ .. به مادر چانمی و جیمین گفته بود که من وقت شام می‌خوابم عادت دارم ولی دروغ گفت .. وقتی اومدم اونا شام رو بدون من خورده بودن
مین جی : ای برای همین ناراحت بودی
میون‌شی آروم سری تکون داد : خیلی بهم برخورد دلم شکست
مین جی گنگ گفت : درسته درکت میکنم ولی جیمین که نمیدونست تازه مردت به خیال خودش فکر‌میکرد بهت خوبی کرده
میون‌شی آه ای کشید و عمیق به درخت ها خیره شد مین کی باز هم ادامه داد : از خواهرم بهت بگم که هرکاری میکرد و می‌کنه که منو از چشم داداشت بندازه ولی موفق نمیشه .. لبخند پیروزی ای زد سپس پاهایش را روی تخت گذاشت میون‌شی خندید و گفت : خوش به حالت خوبه که اعتماد شما زیاد باشه .. مین جی تند و کلافه گفت : داداش روانی خودتو که می‌شناسی دیونست .. تو هر حالتش از همه بدش میاد ..
میون‌شی : درسته .. من باید برم سر کلاسم
مین جی تند گفت: باشه .. باشه فعلا
میون‌شی تند گوشی را قطع کرد سپس از روی نیم کت بلند شد و با قدم های سریع به سمت کلاسش هجوم برد ..
...
دیدگاه ها (۱)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت۱۱۰ (。☬⁠。⁠)⁩هان...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۱۱ (。☬⁠。⁠)⁩منش...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۰۸ (。☬⁠。⁠)⁩اس...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۰۸ (。☬⁠。⁠)⁩می...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۸۱ (。☬⁠。⁠)⁩این ...

مین جی : باشه .. از فردا میام ای چون : باشه مین جی منتظرم می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط