P66.......تو ماشین.......
P66.......تو ماشین.......
+ته...
_جونم....
+گشنمه...
_قربونت برم....میریم خونه کوک یچیزی میخوری باشه....الان میرسیم....
تهجین هم هی میزد به دست من و میخندید....برای خودش مشغول بود....
_ات راستی......
+جان؟
_چیزه....
میگم...میشه من امشب یه کوچولو الکل بخورم...
بخدا انقد🤌
+ببین....اگه قراره خودتو از دست بدی نه...
_نه نه کم میخورم...
+باشه....بخور...
_عشق منی....
+زبون نریز کثافت...
_خب خب....رسیدیم...
+ماشینو ببر داخل....
رفتیم داخل عمارتش و ماشینو همونجا پارک کردیم.....
=به به....چه عجب تشریف آوردن....
÷سلاااممم....
+سلام...
_نمیخواستم بیاما...
ات اصرار کرد...
=نمیومدی....میگفتی خودم میومدم دنبال ات.
_گوه نخور....
÷بیاید تو....تهجین سرما میخوره....
_ات برو تو...
+تو نمیای....
_میخوام با کوک تو حیاط بشینم...
+باش..
............
+میبینم که غذا رو خودت درست کردییی....
÷بله دیگه .....من اینکاره ام...
=زن من دیگه....
_نکشیمون....ات منم بلده....
=خودم میدونم بلده.....
÷ات...بیا میزو بچینیم....
+باش....
تهجین نخور اونووو....کوک بگیر ازش .....
ببینم....اون جعبه چیه؟
=هیچی بابا....
_نچ نچ.....چرا جعبه کا*ندوم میدی دست بچه من؟
÷ای وای...
=خب چیه....رفته بودم خرید....اینم گرفتم...
_خاردارم هست...
÷داداش!
_پدسگا...
البته خوبه....منو ات هم داریم....
+ته...زشته!
_وا چیه...
خلاصه میزو چیدیم و شام هم خوردیم....
+تهیونگ زیاد نخوریا...
_خیالت راحت....
چون میدونستم زیاد میخوره خیلی زیاد وحشی و هات میشه.....گفتم نخوره بهتره....چون وقتی میخوره انقدر کراش و جذاب میشه که....احساس میکنم غریبست...
+ته...
_جونم....
+گشنمه...
_قربونت برم....میریم خونه کوک یچیزی میخوری باشه....الان میرسیم....
تهجین هم هی میزد به دست من و میخندید....برای خودش مشغول بود....
_ات راستی......
+جان؟
_چیزه....
میگم...میشه من امشب یه کوچولو الکل بخورم...
بخدا انقد🤌
+ببین....اگه قراره خودتو از دست بدی نه...
_نه نه کم میخورم...
+باشه....بخور...
_عشق منی....
+زبون نریز کثافت...
_خب خب....رسیدیم...
+ماشینو ببر داخل....
رفتیم داخل عمارتش و ماشینو همونجا پارک کردیم.....
=به به....چه عجب تشریف آوردن....
÷سلاااممم....
+سلام...
_نمیخواستم بیاما...
ات اصرار کرد...
=نمیومدی....میگفتی خودم میومدم دنبال ات.
_گوه نخور....
÷بیاید تو....تهجین سرما میخوره....
_ات برو تو...
+تو نمیای....
_میخوام با کوک تو حیاط بشینم...
+باش..
............
+میبینم که غذا رو خودت درست کردییی....
÷بله دیگه .....من اینکاره ام...
=زن من دیگه....
_نکشیمون....ات منم بلده....
=خودم میدونم بلده.....
÷ات...بیا میزو بچینیم....
+باش....
تهجین نخور اونووو....کوک بگیر ازش .....
ببینم....اون جعبه چیه؟
=هیچی بابا....
_نچ نچ.....چرا جعبه کا*ندوم میدی دست بچه من؟
÷ای وای...
=خب چیه....رفته بودم خرید....اینم گرفتم...
_خاردارم هست...
÷داداش!
_پدسگا...
البته خوبه....منو ات هم داریم....
+ته...زشته!
_وا چیه...
خلاصه میزو چیدیم و شام هم خوردیم....
+تهیونگ زیاد نخوریا...
_خیالت راحت....
چون میدونستم زیاد میخوره خیلی زیاد وحشی و هات میشه.....گفتم نخوره بهتره....چون وقتی میخوره انقدر کراش و جذاب میشه که....احساس میکنم غریبست...
۲۹.۷k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.