P64
P64
بعد از اینه که رفتن و درو بستن رفتم روی تهیونگ دراز کشیدم.....
_دیگه سر چیزای الکی بغض نکن عزیزم باشه؟
+باشه....
_تو قلب منی ات....
+تو هم همه چی منی...
_عزیزم.....بلند شو لباس عوض کنم بریم خونه....میخوام یه دل سیر بغلت کنم....
+باشه....لباسات کجاست؟
_تو کشوی سمت راستی...
رفتم جلو سرمواز دستش کشیدمو چسب زدم بهش...
_چرا دستت خونیه....
+میخواستم تورو ببینم زود سرمو از دستم کشیدم....
_میخورمتا...
کمک کردم لباساشو عوض کنه و بریم خونه.....
..............
=چه عجب تشریف آوردن.....
اونو نگا.....چجور چسبیده به دست اون.....
+دوست دارم....
=ات میزنم تو دهنتا....
+غلط میکنی....
=اتتتتتتتتتت!من ۱۷ سال ازت بزرگترم پدسگ....
اینجوری با من حرف میزنی؟
_ات بسه....بریم....
÷بریم....
رفتیم سوار ماشین کوک شدیم و کوک جلوی خونمون وایساد....
=تو برو ته.....
ات هم به عنوان برادر بزرگش....نمیزارم بیاد....
نمیزارم پیش مردی بمونه که ۳۰ روز ولش کرده رفته....
+جونگکوککک....
_این مسخره بازیا چیه...
میخوام زنمو ببرم....چرا چرت و پرت میگید....
+من میخوام برم پیش تهیونگگگ...
=شرمنده عزیزم...
+کوککک تو چیکاره ای....
_راست میگه کوک....مگه من میگم چرا قبل عروسی خواهرمو حامله کردی؟
=....بیا گمشو برو انقدر جیغ جیغ نکنپشت گوش من....حالا چون حوصله بحث نداشتم میزارم بری
+مرسیییی....
و لپشو بوسیدم
_هی پس من چی؟
+واسه تو رو تو خونه میدونم چیکار کنم....
=بی ادبا....بیب بریم
....................
+اخیششش...راحت شدم...
_جووون...بازم که این لباسا رو پوشیدی...
+ته من عادت کردم....
ساعت ۲ عه.....بریم بخوابیم دیگه؟
....
بعد از اینه که رفتن و درو بستن رفتم روی تهیونگ دراز کشیدم.....
_دیگه سر چیزای الکی بغض نکن عزیزم باشه؟
+باشه....
_تو قلب منی ات....
+تو هم همه چی منی...
_عزیزم.....بلند شو لباس عوض کنم بریم خونه....میخوام یه دل سیر بغلت کنم....
+باشه....لباسات کجاست؟
_تو کشوی سمت راستی...
رفتم جلو سرمواز دستش کشیدمو چسب زدم بهش...
_چرا دستت خونیه....
+میخواستم تورو ببینم زود سرمو از دستم کشیدم....
_میخورمتا...
کمک کردم لباساشو عوض کنه و بریم خونه.....
..............
=چه عجب تشریف آوردن.....
اونو نگا.....چجور چسبیده به دست اون.....
+دوست دارم....
=ات میزنم تو دهنتا....
+غلط میکنی....
=اتتتتتتتتتت!من ۱۷ سال ازت بزرگترم پدسگ....
اینجوری با من حرف میزنی؟
_ات بسه....بریم....
÷بریم....
رفتیم سوار ماشین کوک شدیم و کوک جلوی خونمون وایساد....
=تو برو ته.....
ات هم به عنوان برادر بزرگش....نمیزارم بیاد....
نمیزارم پیش مردی بمونه که ۳۰ روز ولش کرده رفته....
+جونگکوککک....
_این مسخره بازیا چیه...
میخوام زنمو ببرم....چرا چرت و پرت میگید....
+من میخوام برم پیش تهیونگگگ...
=شرمنده عزیزم...
+کوککک تو چیکاره ای....
_راست میگه کوک....مگه من میگم چرا قبل عروسی خواهرمو حامله کردی؟
=....بیا گمشو برو انقدر جیغ جیغ نکنپشت گوش من....حالا چون حوصله بحث نداشتم میزارم بری
+مرسیییی....
و لپشو بوسیدم
_هی پس من چی؟
+واسه تو رو تو خونه میدونم چیکار کنم....
=بی ادبا....بیب بریم
....................
+اخیششش...راحت شدم...
_جووون...بازم که این لباسا رو پوشیدی...
+ته من عادت کردم....
ساعت ۲ عه.....بریم بخوابیم دیگه؟
....
۳۵.۲k
۱۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.