part¹¹⁰
part¹¹⁰
هجوم آدم های جئون به سمتم باعث شد اسلحه ای که داخل لباس قایم کرده بودم رو به رخ بکشم و چندین تیر هدر بدم؛به سمت راه پله اضطراری حرکت کردم ،پس از طی کردن راه به در خروجی رسیدم و از برج خارج شدم؛ به اطراف نگاه انداختم و چشمم به یک تاکسی که در همون نزدیکی ها بود افتاد.
A year later _اتمام ویو ات
آدم های درست در زمان و مکان اشتباه قرار میگیرن، به خاطر تطابق دادن خودشون با زمان و مکان دست به کار های خونین میزنن؛ آدم ها دستخوش تغییر اند، آدم ها نظریه و مدل های فیزیکی هستند که با ورود افراد جدید خودشون رو نقض میکنن تا فقط شناخته بشن؛
⁹:⁰²am_ sunday
با دوربین شکاری در حال تماشای خانواده ی شادی بود که در حیاط حضور داشتن، در واقع آرزوی دیرینه اش رو زیر نظر داشت! گازی از ساندویج بیکن و پنیر زد و دوربین شکاری رو کنار گذاشت. قطعا جایگزین دوربین شکاری که در دست داشت اسلحه ی تک تیر اندازی بود که تا هدف های دور رو به راحتی مورد حمله و شلیک قرار میداد! هدف امروز یکی از بادیگارد ها بود؛ قنداق اسلحه روی شونه اش قرار داد و سپس لب پایینش رو کمی گزید
+یک....دو ....سه* آروم
با یک حرکت احساسات و جمع گرم خانواده بهم ریخته شد ! شيون ها و فریاد هایی که تو فضا پیچیده بود سکوت رو بهم میزد !
اسلحه رو از شونه برداشت و در نهایت جمعش کرد؛ آخرین گاز رو از ساندویچ گرفت و به خونه وارد شد! گوشیش رو از داخل جیب بیرون آورد و به شماره ای تماس گرفت ، بعد از چند بوق شخص پاسخگو شد
+نتایج آزمایش چی شد؟
شخص: رئیس رفتم بیمارستان و آزمایش رو دریافت کردم، خانوم امیلی واقعا از اقای جئون جونگ کوک باردار اند
ترکی به ترک های قلبش اضافه شد اما به راحتی نادیده گرفته شد!
+م...مطمئنی؟
شخص: بله خانوم!
+باشه ...ممنون
بعد از خاتمه دادن تماس ،تلفن رو گوشه ای انداخت!اگه واقعا امیلی ازش بچه دار بود پس چرا هنوز در حد نامزد بودند چرا خبر باردار بودن امیلی رو رسانه ای نکرده ؟ و هزاران سوالاتی که در ذهن دختر مرور میشد؛ پس ترجیح داد با رفتن به حمام ذهنش رو خالی کنه.
A few moments later
کمی از شراب دو قرن ای که تهیه کرده بود نوشید و شیر اب رو بست؛ بعد از تست کردن دمای آب وارد وان شد!
Evening_supermarket
راهرو های مارکت رو بی هدف میچرخید ! سعی داشت از کار همیشگیش که در واقع زیر نظر داشتن خانواده جئون بود کمی فاصله بگیره! بعد از گذر کردن از راهروی که در حال طی کردنش بود وارد راهروی جدید شد اما با دیدن شخصی که دقیقا رو به روش قرار داشت شکه شد!
هجوم آدم های جئون به سمتم باعث شد اسلحه ای که داخل لباس قایم کرده بودم رو به رخ بکشم و چندین تیر هدر بدم؛به سمت راه پله اضطراری حرکت کردم ،پس از طی کردن راه به در خروجی رسیدم و از برج خارج شدم؛ به اطراف نگاه انداختم و چشمم به یک تاکسی که در همون نزدیکی ها بود افتاد.
A year later _اتمام ویو ات
آدم های درست در زمان و مکان اشتباه قرار میگیرن، به خاطر تطابق دادن خودشون با زمان و مکان دست به کار های خونین میزنن؛ آدم ها دستخوش تغییر اند، آدم ها نظریه و مدل های فیزیکی هستند که با ورود افراد جدید خودشون رو نقض میکنن تا فقط شناخته بشن؛
⁹:⁰²am_ sunday
با دوربین شکاری در حال تماشای خانواده ی شادی بود که در حیاط حضور داشتن، در واقع آرزوی دیرینه اش رو زیر نظر داشت! گازی از ساندویج بیکن و پنیر زد و دوربین شکاری رو کنار گذاشت. قطعا جایگزین دوربین شکاری که در دست داشت اسلحه ی تک تیر اندازی بود که تا هدف های دور رو به راحتی مورد حمله و شلیک قرار میداد! هدف امروز یکی از بادیگارد ها بود؛ قنداق اسلحه روی شونه اش قرار داد و سپس لب پایینش رو کمی گزید
+یک....دو ....سه* آروم
با یک حرکت احساسات و جمع گرم خانواده بهم ریخته شد ! شيون ها و فریاد هایی که تو فضا پیچیده بود سکوت رو بهم میزد !
اسلحه رو از شونه برداشت و در نهایت جمعش کرد؛ آخرین گاز رو از ساندویچ گرفت و به خونه وارد شد! گوشیش رو از داخل جیب بیرون آورد و به شماره ای تماس گرفت ، بعد از چند بوق شخص پاسخگو شد
+نتایج آزمایش چی شد؟
شخص: رئیس رفتم بیمارستان و آزمایش رو دریافت کردم، خانوم امیلی واقعا از اقای جئون جونگ کوک باردار اند
ترکی به ترک های قلبش اضافه شد اما به راحتی نادیده گرفته شد!
+م...مطمئنی؟
شخص: بله خانوم!
+باشه ...ممنون
بعد از خاتمه دادن تماس ،تلفن رو گوشه ای انداخت!اگه واقعا امیلی ازش بچه دار بود پس چرا هنوز در حد نامزد بودند چرا خبر باردار بودن امیلی رو رسانه ای نکرده ؟ و هزاران سوالاتی که در ذهن دختر مرور میشد؛ پس ترجیح داد با رفتن به حمام ذهنش رو خالی کنه.
A few moments later
کمی از شراب دو قرن ای که تهیه کرده بود نوشید و شیر اب رو بست؛ بعد از تست کردن دمای آب وارد وان شد!
Evening_supermarket
راهرو های مارکت رو بی هدف میچرخید ! سعی داشت از کار همیشگیش که در واقع زیر نظر داشتن خانواده جئون بود کمی فاصله بگیره! بعد از گذر کردن از راهروی که در حال طی کردنش بود وارد راهروی جدید شد اما با دیدن شخصی که دقیقا رو به روش قرار داشت شکه شد!
۱۴.۶k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.