پارت292
#پارت292
عاطفه که از دستشویی برگشت روزبه کف دست هایش را به هم کوبید و با خنده گفت :
_فکر نکن تونستی از زیرش در بری !
عاطفه سوالی به روزبه نگاه کرد و روزبه ادامه داد:
_قرار بود چیکار کنی؟
عاطفه متوجه ی منظور روزبه بود اما سعی داشت تا جایی ک میتواند طوری رفتار کند ک انگار یادش نیست!!
مهری بلاڧاصله گفت:
_شوت بازی در نیار بپر ماچ کن فرشیدو!
بهنام با تعجب گفت:
_دیگ چی؟ دست ننم درد نکنه!
فرشید خندید با خودش که تعارف نداشت ، دلش میخواست عاطفه ببوسدش ولی وقتی دید معذب است ، برخلاف خواسته ی قلبی اش سعی کرد بحث را عوض کند.
_بابا بیاید این کادو ها رو بازکنیم !
این جعبه بزرگه چی توشه یعنی؟؟
محمد چشم غره ای به فرشید رفت:
_خرم خودتی !
و روبه عاطفه گفت:
_بوس نکنی جول و پلاستونو از تو کافم میریزم تو خیابون ، شوخی هم ندارم یالا!!
روزبه بلند خندید و گفت :
_ایول ممد دمت گرم!
عاطفه نفسش را محکم بیرون داد و دستش را روی پایش مشت کرد!
اخمی کرد و سعی کرد قیافه ی بی تفاوتی به خودش بگیرد هرچند ک زیاد هم موفق نبود!
سرش را چرخاند و به فرشید که کنارش نشسته بود نگاهی انداخت!
فرشید لبخندی زد و شانه ای بالا انداخت!
مهری_زود باش دیگ مگه میخوای شاخ غول بشکنی؟
تعلل را کنار گذاشت و به طرف صورت فرشید خم شد ، لب هایش را روی صورتش گذاشت و گونه اش را بوسید!
بلافاصله خواست خودش را عقب بکشد که فرشید نگذاشت و دستش را دور گردن عاطفه حلقه کرد..
به چشم هایش خیره شد و لبخندی زد ، آرام و زمزمه وار گفت:
_ببخشید اذیتت کردم!
این را گفت و پیشانی عاطفه را بوسید!
عاطفه که از دستشویی برگشت روزبه کف دست هایش را به هم کوبید و با خنده گفت :
_فکر نکن تونستی از زیرش در بری !
عاطفه سوالی به روزبه نگاه کرد و روزبه ادامه داد:
_قرار بود چیکار کنی؟
عاطفه متوجه ی منظور روزبه بود اما سعی داشت تا جایی ک میتواند طوری رفتار کند ک انگار یادش نیست!!
مهری بلاڧاصله گفت:
_شوت بازی در نیار بپر ماچ کن فرشیدو!
بهنام با تعجب گفت:
_دیگ چی؟ دست ننم درد نکنه!
فرشید خندید با خودش که تعارف نداشت ، دلش میخواست عاطفه ببوسدش ولی وقتی دید معذب است ، برخلاف خواسته ی قلبی اش سعی کرد بحث را عوض کند.
_بابا بیاید این کادو ها رو بازکنیم !
این جعبه بزرگه چی توشه یعنی؟؟
محمد چشم غره ای به فرشید رفت:
_خرم خودتی !
و روبه عاطفه گفت:
_بوس نکنی جول و پلاستونو از تو کافم میریزم تو خیابون ، شوخی هم ندارم یالا!!
روزبه بلند خندید و گفت :
_ایول ممد دمت گرم!
عاطفه نفسش را محکم بیرون داد و دستش را روی پایش مشت کرد!
اخمی کرد و سعی کرد قیافه ی بی تفاوتی به خودش بگیرد هرچند ک زیاد هم موفق نبود!
سرش را چرخاند و به فرشید که کنارش نشسته بود نگاهی انداخت!
فرشید لبخندی زد و شانه ای بالا انداخت!
مهری_زود باش دیگ مگه میخوای شاخ غول بشکنی؟
تعلل را کنار گذاشت و به طرف صورت فرشید خم شد ، لب هایش را روی صورتش گذاشت و گونه اش را بوسید!
بلافاصله خواست خودش را عقب بکشد که فرشید نگذاشت و دستش را دور گردن عاطفه حلقه کرد..
به چشم هایش خیره شد و لبخندی زد ، آرام و زمزمه وار گفت:
_ببخشید اذیتت کردم!
این را گفت و پیشانی عاطفه را بوسید!
۱۵.۹k
۲۱ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.