P6
P6
+اگه میخوای بری..برو ها...من میتونم شبو تنها بخوابم.....
_چرا باید تنها بخوابی وقتی من هستم....
+الان تو یه مرد غریبه ای؟
_نه...من مالک تو و تمام زندگیتم....
+تهیونگ تو هلنو دوست داری....نمیخوام مانع علاقت بهش بشم.....
_....هلن برای من تموم شده....
+هر وقت به نتیجه ای رسیدی که بهش حس نداری بیا سمت من....
_ بهش حسی ندارم....
+.....حالم داره بهم میخوره تهیونگ...
دستمو گرفت و سمت سرویس هدایتم کرد.....
_ات...وضعت خیلی خرابه...یه دکتر نریم به نظرت؟
+نه لازم نیست...
نا خود آگه دستامو دورش حلقه کردم و سرمو گذاشتم رو سینش....
بغلی که ۱ ماهه حسش نکردم...
به خودم اومدم و زود ازش جدا شدم.....
+من...معذرت میخوام....حواسم نبود....
_...چی میشد حواست بود..
+چی؟
_هیچی...عیبی نداره....
ات...برو استراحت کن..باشه؟
+تهیونگ؟
_جانم؟
به من گفت جانممممم...یسسسسسی...من میخوامش باززز....
+من میترسم....
_چرا؟
+اخه...اخه خونه خیلی ترسناکه امشب....
سرشو تکون داد....دستمو گرفت و بلندم کرد...
+چیکار میکنی؟
بی وقفه سمت اتاقش حرکت کرد....
_پیشم بخواب....
+مرسی....
دراز کشید رو تخت.....منم رفتم کنارش دراز کشیدم و بهش گفتم...
+چند تا بالش....
_ات این سوسول بازیا رو ول کن....
کسی که خونه نیست...منم هزار بار پیشت خوابیدم.....این طلاقو ندیده بگیر....
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و منو سمت خودش کشید و بغلم کرد....
+تهیونگگ!
_شب بخیر...
+چرا ....
_مگه همینو نمیخواستی؟
+اوهوم....
_....
+چون عادت کردم(بغض)
برگشت و بهم نگاه کرد....
_هنوزم نمیخوای بهم برگردیم؟
+تو هلنو میخوای....
_ات...چجوری بهت بگم....من اونو نمیخوام....
باورم داری؟
+تو خودت گفتی......
_اشتباه کردم خوبه.....
+......
_میخوای واسه یه مدت بوی فرند و گرل فرند باشیم؟
+من باردارمم(اشک و خنده)
_خب باشی....چه ربطی داره(خنده)
هی...گریه هات زیاد تر شده ها....
+آره....
_الان این یعنی باشیم؟
+نه....
_پس تو ازم خسته شدی.....این یه بهونه بود....
آره؟
+میخواستم بگم بوی فرند و گرل فرند نباشیم...
..
+اگه میخوای بری..برو ها...من میتونم شبو تنها بخوابم.....
_چرا باید تنها بخوابی وقتی من هستم....
+الان تو یه مرد غریبه ای؟
_نه...من مالک تو و تمام زندگیتم....
+تهیونگ تو هلنو دوست داری....نمیخوام مانع علاقت بهش بشم.....
_....هلن برای من تموم شده....
+هر وقت به نتیجه ای رسیدی که بهش حس نداری بیا سمت من....
_ بهش حسی ندارم....
+.....حالم داره بهم میخوره تهیونگ...
دستمو گرفت و سمت سرویس هدایتم کرد.....
_ات...وضعت خیلی خرابه...یه دکتر نریم به نظرت؟
+نه لازم نیست...
نا خود آگه دستامو دورش حلقه کردم و سرمو گذاشتم رو سینش....
بغلی که ۱ ماهه حسش نکردم...
به خودم اومدم و زود ازش جدا شدم.....
+من...معذرت میخوام....حواسم نبود....
_...چی میشد حواست بود..
+چی؟
_هیچی...عیبی نداره....
ات...برو استراحت کن..باشه؟
+تهیونگ؟
_جانم؟
به من گفت جانممممم...یسسسسسی...من میخوامش باززز....
+من میترسم....
_چرا؟
+اخه...اخه خونه خیلی ترسناکه امشب....
سرشو تکون داد....دستمو گرفت و بلندم کرد...
+چیکار میکنی؟
بی وقفه سمت اتاقش حرکت کرد....
_پیشم بخواب....
+مرسی....
دراز کشید رو تخت.....منم رفتم کنارش دراز کشیدم و بهش گفتم...
+چند تا بالش....
_ات این سوسول بازیا رو ول کن....
کسی که خونه نیست...منم هزار بار پیشت خوابیدم.....این طلاقو ندیده بگیر....
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و منو سمت خودش کشید و بغلم کرد....
+تهیونگگ!
_شب بخیر...
+چرا ....
_مگه همینو نمیخواستی؟
+اوهوم....
_....
+چون عادت کردم(بغض)
برگشت و بهم نگاه کرد....
_هنوزم نمیخوای بهم برگردیم؟
+تو هلنو میخوای....
_ات...چجوری بهت بگم....من اونو نمیخوام....
باورم داری؟
+تو خودت گفتی......
_اشتباه کردم خوبه.....
+......
_میخوای واسه یه مدت بوی فرند و گرل فرند باشیم؟
+من باردارمم(اشک و خنده)
_خب باشی....چه ربطی داره(خنده)
هی...گریه هات زیاد تر شده ها....
+آره....
_الان این یعنی باشیم؟
+نه....
_پس تو ازم خسته شدی.....این یه بهونه بود....
آره؟
+میخواستم بگم بوی فرند و گرل فرند نباشیم...
..
۳۹.۸k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.