• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part167
#leoreza
دقیقن همینجا فلش هم کنارش بود ، بغض بدی به گلوم چنگ زده بود
اشک نبود فقط بغض داشتم
نشستم بغل کنسول
_کجا رفتی دیونه، میموندی با هم فکر میکردیم با هم راه چاره پیدا میکردیم
دستی به پیشونیم کشیدم
_کجا میتونه رفته باشه
بلند شدم سری به کمد ها زدم هیچی نبود از خودش رفته بود همش تقصیره نگاره
دید وقتی من نمیتونم کاری کنم به اون داده ، عصبی شماره اش رو گرفتم اما با کمال ناباوری
مشترک مورد نظر در دسترس نیست
بلاکام کرده بود چیکار میکرد کجا رفته بود شماره نگار رو گرفتم به بوق دوم نرسیده جواب داد
نگار: فکر کنم خبرا رسیده بهت
_مگه من نگفتم نمیخوام چرا دست سرم من برنمیداری فکر کردی پانیذ رفت جایی برای تو میمونه فکر کردی من باهات ازدواج میکنم کور خوندی هنوز نشناختی منو هنوز دیگه به هیچکدوم تون رحم نمیکنم...گذشتام نمیکنم
گوشی رو قطع کردم
بعد از تعویض لباس هام با عجله رفتم پایین
بابا: کجا میری رضا
_بعدا بابا بعدا
درو باز کردم و محکم بستم سوار ماشین شدم شماره ممد رو گرفتم
ممد: چطوری پسر خوبی
_ممد یه سوال ازت میپرسم فقط صادقانه جواب بده اگه بهم دروغ بگی چشم رو همه چی میبندم رفاقتمون تموم میکنم
کمی مکث کرد
ممد: مگه چی میخوای بپرسی
_میدونی پانیذ کجاست،خبری ازش داری ، پیش تو نیومده ؟
ممد: چرا باید پیشه من بیاد ، مگه پیش تو نیست؟
طاقت نیاوردم کنار خیابون نگه داشتم و با بغض لب زدم
_رفت با یه نامه رفت از همه بدتر فلش هم از نگار گرفته ، گذاشت پیش من رفت..
ممد :مطمئنی فکر نمیکنم پانیذ این کارو کنه شاید...
حرفش رو قطع کردم
_نه دیگه مثل گذشته دودل نیستم مطمئنم ، میدونم تو دلش چی میگذشتِ
ممد: کمی صبر کن شاید خودش سر و کله اش پیدا شد
_اگه نشه چی ، اگه دیگه نیاد ، اگه پشیمون بشه چی من خیلی ناامید اش کردم همش گفتم نباید اتفاقی بینمون بیوفته اون اونقدری علاقه داشته که نتونستِ تحمل کنِ برای چی برگرده
ممد: کجایی الان
_بیرونم
ممد: برو خونه ی خودت خبری میگیریم ازش ببینم میشه یا نه ، میام پیشت
گوشی رو قطع کرد نفس تو سینم حبس شد کجا میتونه رفته باشه اگه خونه ی دیانا بور خبری میشد تا حالا ازش اما نرفته بود
روندم سمت خونه ی خودم...
#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
#part167
#leoreza
دقیقن همینجا فلش هم کنارش بود ، بغض بدی به گلوم چنگ زده بود
اشک نبود فقط بغض داشتم
نشستم بغل کنسول
_کجا رفتی دیونه، میموندی با هم فکر میکردیم با هم راه چاره پیدا میکردیم
دستی به پیشونیم کشیدم
_کجا میتونه رفته باشه
بلند شدم سری به کمد ها زدم هیچی نبود از خودش رفته بود همش تقصیره نگاره
دید وقتی من نمیتونم کاری کنم به اون داده ، عصبی شماره اش رو گرفتم اما با کمال ناباوری
مشترک مورد نظر در دسترس نیست
بلاکام کرده بود چیکار میکرد کجا رفته بود شماره نگار رو گرفتم به بوق دوم نرسیده جواب داد
نگار: فکر کنم خبرا رسیده بهت
_مگه من نگفتم نمیخوام چرا دست سرم من برنمیداری فکر کردی پانیذ رفت جایی برای تو میمونه فکر کردی من باهات ازدواج میکنم کور خوندی هنوز نشناختی منو هنوز دیگه به هیچکدوم تون رحم نمیکنم...گذشتام نمیکنم
گوشی رو قطع کردم
بعد از تعویض لباس هام با عجله رفتم پایین
بابا: کجا میری رضا
_بعدا بابا بعدا
درو باز کردم و محکم بستم سوار ماشین شدم شماره ممد رو گرفتم
ممد: چطوری پسر خوبی
_ممد یه سوال ازت میپرسم فقط صادقانه جواب بده اگه بهم دروغ بگی چشم رو همه چی میبندم رفاقتمون تموم میکنم
کمی مکث کرد
ممد: مگه چی میخوای بپرسی
_میدونی پانیذ کجاست،خبری ازش داری ، پیش تو نیومده ؟
ممد: چرا باید پیشه من بیاد ، مگه پیش تو نیست؟
طاقت نیاوردم کنار خیابون نگه داشتم و با بغض لب زدم
_رفت با یه نامه رفت از همه بدتر فلش هم از نگار گرفته ، گذاشت پیش من رفت..
ممد :مطمئنی فکر نمیکنم پانیذ این کارو کنه شاید...
حرفش رو قطع کردم
_نه دیگه مثل گذشته دودل نیستم مطمئنم ، میدونم تو دلش چی میگذشتِ
ممد: کمی صبر کن شاید خودش سر و کله اش پیدا شد
_اگه نشه چی ، اگه دیگه نیاد ، اگه پشیمون بشه چی من خیلی ناامید اش کردم همش گفتم نباید اتفاقی بینمون بیوفته اون اونقدری علاقه داشته که نتونستِ تحمل کنِ برای چی برگرده
ممد: کجایی الان
_بیرونم
ممد: برو خونه ی خودت خبری میگیریم ازش ببینم میشه یا نه ، میام پیشت
گوشی رو قطع کرد نفس تو سینم حبس شد کجا میتونه رفته باشه اگه خونه ی دیانا بور خبری میشد تا حالا ازش اما نرفته بود
روندم سمت خونه ی خودم...
#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۷.۰k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.