عشق پر دردسر پارت ۲۴

#ارسلان
ساعت نزدیکای ۴ بود ما بلاخره رسیدیم و رفتیم خونه که همون موقع بود دیدم دیانا از خستگی روی تخت ولو شد و خوابید
در همون لحظه هم اردیان از خواب نازش بیدار شد و شروع کرد به کریه کردن
رفتم براش شیر آماده کردم و دادم بخوره




#دیانا
بعد از یکی دو ساعت رسیدیم ترکیه و رفتیم هتل
من از خسته به محض اینکه رفتیم توی اتاق رفتم روی تخت دراز کشیدم خوابیدم چون بخاطر مشکل معده ی اردیان چند شبانه روز بیدار بود
خداروشکر یه و سه روزی بود که خوب شده




#نیکا
نزدیک ساعت ۴ صبح بود که رسیدیم
همراه با بچه ها رفتیم هتل و بعدشم رفتیم توی اتاقامون
خیلی خسته بودم . با همین خستگی پاشدم آرایشم رو پاک کردم و روتین رو هم انجام دادم ، لباسامو عوض کردم و رفتم خوابیدم

فردا صبح :
#دیانا
صبح شد و طبق معمول من از ارسلان زودتر بیدار شدم
پاشدم رفتیم به ابی به دست و صورتم زدم و یه آرایش ریز کردم یه شلوار بگ مشکی با یه شومیز سفید پوشیدم و رفتم بالا سر ارسلان از خواب بیدارش کردم و رفتم تازه پسر خوشگل و جذاب رو آماده کنم




#ارسلان
صبح شد و دیانا زود تر از من بیدار شد و آماده شد که بریم واسه صبحانه همه منتظر من بودن
بلاخره بعد از ده دقیقه غر زدن پاشدم یه ابی به دست و صورتم زدم یه تیشرت سفید همراه با شلوارک همیشگیم رو پوشیدم و همراه با زن و بچم رفتیم واسه صبحانه و بعدش هم برای گشت و گذار
اگه لایک هاش به بیست برسه پارت بعدی رو میزارم
دیدگاه ها (۱۱)

عشق پر دردسر پارت ۲۵

عشق پر دردسر پارت ۲۶

عشق پر دردسر پارت ۲۳

عشق پر دردسر پارت ۲۲

رمان بغلی من پارت ۸۰.... چند ساعت بعد ....دیانا: چشامو باز ک...

رمان بغلی من پارت ۶۶دیانا: از خواب بیدار شدم بدنم کوفته بود ...

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط