پارت ۷۸
.........
صبح رفتم سر کلاس
مثل همیشه کلاس پر از سر و صدا بود
با ورود برسام سکوت همه جارو در بر گرفت که برسام گفت:امروز یه درس داریم که من اسمش رو میزارم استراحت چند ثانیه مکث کرد و گفت:نظرتون راجب عشق چیه؟؟
من با دهن باز بهش نگاه کردم بقیه هم دست کمی از من نداشتن خودش ادامه داد :از نظر من عشق یه حسی هست که میتونی باهاش زندگی کنی خیلی سال و دم نزنی که آدم مورد علاقت پیشت نیست
یه حسی که بهت سرزندگی میده.
درسته که عشق واسه خیلی ها یه حس دروغینه ولی واسه خیلی از آدما یه عمر زندگیه نظر من اینه نظر شما چیه??
همه سکوت کرده بودند که رادوین بلند شد و گفت :اجازه هست برسام با حرکت دست بهش اجازه داد که گفت : عشق یه حس غافلگیر کنندانه هست یعنی درست نمیدونی کی و کجا یَقَتوُ میگیره و ول نمیکنه به حس فوق العاده خاص اینو گفت و نشست یکی دیگه از پسرا بلند شد و گفت : نظر من اینه که عشق زاییده شده از نفرته همه داشتن نظرشون رو میگفتن ولی نگاه من در گردش با مَردَم و حلقه ای که داخل انگشت اشارم وجود داشت بود بعد از چند ثانیه صدای برسام منو به خودم آورد که میگفت:نظر شما چیه خانم امینی؟؟
با لبخند بلند شدم و گفتم:عشق جنگیدن واسه کسی هست که دوسش داری عشق یه علاقه دوطرفست عشق تفاهمه
همه حرفمو تایید کردن
بعد از چند نفر که حرف زدند کلاس شروع شد و برسام شروع به درس دادن داد
وقت کلاس تموم شد همه بیرون رفتن منم داشتم وسایلم رو جمع میکردم که پیامی از طرف برسام واسم اومده بود که نوشته بود:بیرون نرو کارت دارم منم صبر کردم همه که بیرون رفتن برسام در رو بست منم کولمو انداختم رو دوشم و به سمتش رفتم و گفتم:بله با یه حرکت چسبوندم به در کلاس و گفت:که حالا دلبری میکنی و در مورد عشق میگی با لبخند گفتم :من دلبری اصلا به من نمیاد این چیزا گفت :اِ اینجوریه و فاصله صورتش رو با صورتم کم کرد
صبح رفتم سر کلاس
مثل همیشه کلاس پر از سر و صدا بود
با ورود برسام سکوت همه جارو در بر گرفت که برسام گفت:امروز یه درس داریم که من اسمش رو میزارم استراحت چند ثانیه مکث کرد و گفت:نظرتون راجب عشق چیه؟؟
من با دهن باز بهش نگاه کردم بقیه هم دست کمی از من نداشتن خودش ادامه داد :از نظر من عشق یه حسی هست که میتونی باهاش زندگی کنی خیلی سال و دم نزنی که آدم مورد علاقت پیشت نیست
یه حسی که بهت سرزندگی میده.
درسته که عشق واسه خیلی ها یه حس دروغینه ولی واسه خیلی از آدما یه عمر زندگیه نظر من اینه نظر شما چیه??
همه سکوت کرده بودند که رادوین بلند شد و گفت :اجازه هست برسام با حرکت دست بهش اجازه داد که گفت : عشق یه حس غافلگیر کنندانه هست یعنی درست نمیدونی کی و کجا یَقَتوُ میگیره و ول نمیکنه به حس فوق العاده خاص اینو گفت و نشست یکی دیگه از پسرا بلند شد و گفت : نظر من اینه که عشق زاییده شده از نفرته همه داشتن نظرشون رو میگفتن ولی نگاه من در گردش با مَردَم و حلقه ای که داخل انگشت اشارم وجود داشت بود بعد از چند ثانیه صدای برسام منو به خودم آورد که میگفت:نظر شما چیه خانم امینی؟؟
با لبخند بلند شدم و گفتم:عشق جنگیدن واسه کسی هست که دوسش داری عشق یه علاقه دوطرفست عشق تفاهمه
همه حرفمو تایید کردن
بعد از چند نفر که حرف زدند کلاس شروع شد و برسام شروع به درس دادن داد
وقت کلاس تموم شد همه بیرون رفتن منم داشتم وسایلم رو جمع میکردم که پیامی از طرف برسام واسم اومده بود که نوشته بود:بیرون نرو کارت دارم منم صبر کردم همه که بیرون رفتن برسام در رو بست منم کولمو انداختم رو دوشم و به سمتش رفتم و گفتم:بله با یه حرکت چسبوندم به در کلاس و گفت:که حالا دلبری میکنی و در مورد عشق میگی با لبخند گفتم :من دلبری اصلا به من نمیاد این چیزا گفت :اِ اینجوریه و فاصله صورتش رو با صورتم کم کرد
۷.۹k
۳۰ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.