پارت هیجدهم 🎶🧷
#پارتهیجدهم🎶🧷
تمنا: مگ دلیل باید داشته باشه؟ گفتم اومدم بیرون هوا بخورم بعد بیام!
من: اوکیه حله پس!
میدونستم دروغ میگه! ولی مطمئن بودم دلیل نرفتنش فقط خانوادش نبود!
رفتیم تو امارت ! کبری خانوم از ترس بیهوش شده بود
براش ی ماه مرخصی داده بودم!
من: هی دختره!
برگشت سمتم و نگام کرد!
من: الان برو بخواب! از فردا باید کارای خونه رو انجام بدی و بهترین غذا هارو برام بپزی! صبح ها ساعت ۶ بیای منو بیدار کنی! صبحونه امو بیاری اتاقم!
تمنا: اوهااااا! چخبرته!
با اخمنگاهش کردم! زودخودشو جمعو جور کرد و گف: من چطور ساعت ۶ بیدار شم!
من: ساعت کوک میکنی!
"تمنا" :
ساعت کوچیکی بهم داد!
ساعتو کوک کردم و گرفتم خوابیدم!
صب ب زور پاشدم و رفتم آشپر خونه!
ی نیمرو برا شاهان خان یکیمبرا خودم پختم!
بعد خوردن صبحونم غذاشو با ماهی تابه گذاشتم تو سینی با یدونه نون و ی لیوان آب سیب و ی لیوان آب!
رفتم تو اتاقش! خواب بود!
سینی رو عسلی کنار تخت گذاشتم!
من: ارباب بیدار شو!
تکون هم نخورد!
من: ارباب ارباب ارباب الو!؟؟
بیدار نشد!
جهنمو ضرر!
لیوان آبو برداشتم و با بسم الله پاشدم تو صورتش
@Ekip_kera_sh
تمنا: مگ دلیل باید داشته باشه؟ گفتم اومدم بیرون هوا بخورم بعد بیام!
من: اوکیه حله پس!
میدونستم دروغ میگه! ولی مطمئن بودم دلیل نرفتنش فقط خانوادش نبود!
رفتیم تو امارت ! کبری خانوم از ترس بیهوش شده بود
براش ی ماه مرخصی داده بودم!
من: هی دختره!
برگشت سمتم و نگام کرد!
من: الان برو بخواب! از فردا باید کارای خونه رو انجام بدی و بهترین غذا هارو برام بپزی! صبح ها ساعت ۶ بیای منو بیدار کنی! صبحونه امو بیاری اتاقم!
تمنا: اوهااااا! چخبرته!
با اخمنگاهش کردم! زودخودشو جمعو جور کرد و گف: من چطور ساعت ۶ بیدار شم!
من: ساعت کوک میکنی!
"تمنا" :
ساعت کوچیکی بهم داد!
ساعتو کوک کردم و گرفتم خوابیدم!
صب ب زور پاشدم و رفتم آشپر خونه!
ی نیمرو برا شاهان خان یکیمبرا خودم پختم!
بعد خوردن صبحونم غذاشو با ماهی تابه گذاشتم تو سینی با یدونه نون و ی لیوان آب سیب و ی لیوان آب!
رفتم تو اتاقش! خواب بود!
سینی رو عسلی کنار تخت گذاشتم!
من: ارباب بیدار شو!
تکون هم نخورد!
من: ارباب ارباب ارباب الو!؟؟
بیدار نشد!
جهنمو ضرر!
لیوان آبو برداشتم و با بسم الله پاشدم تو صورتش
@Ekip_kera_sh
۱.۴k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.