پارتنوزدهم

#پارت‌نوزدهم‌🎶🧷





مث دیوونه ها پاشد و نشست!

دستی ب صورتش کشید!

هنوز نفهمیده بود چی ب چیه!

یهو ب خودش اومد و مث قاتلا نگام کرد!

من: بیدار نشدی نگرانت شدم فک کردم سکته کردی! آخه آب برای سکته خیلی خوبه!

داد زد: میکشمتتتتتتت!

پا ب فرار گذاشتم و با تموم توانم دویدم!

حالا اون بدو من بدو!

دور مبلا دور میزدیم!

من: بگم گوه خوردم میبخشی؟

شاهان: مرگت حتمیه با اون چیزا درست نمیشه!

یهو مظلوم شدم و فرار نکردم و ایستادم!

از ایستادنم تعحب کاملو کرد و گف: ینی نمیترسی؟؟؟

با بغض تو نگاه سیاه رنگش خیره شدم و گفتم:
من ب تو پناه آوردم و فرار نکردم بعد تو میخوای منو بکشی؟؟؟

رنگ نگاهش عوض شد!

چن قطره اشک از گوشه چشام سرازیر شد!

شاهان انگشتشو رو اشکم گذاشت و گف: نریزشون!

من: من خیلی تنهام! حالا ک تقدیر منو اینجا آورده منو بیشتر از این تنهام نکن ازت خواهش میکنم! با خشونت باهام رفتار نکن! منو نزن اذیتم نکن!

با تعجب نگام میکرد ولی چیزی نمیگف!!!

ادامه دادم: من با این همه خشمت جذبت شدم منو پشیمونم نکن! اذیتت ک میکنم از علاقس قصد دیگ ای ندارم!

دیگ چشاش داشت از حدقه درمیومد!

ی قدم جلو تر رفتم و بهش نزدیک تر شدم!

دستمو رو گونش گذاشتم و با انگشتمو نوازشش کردم!

من: میدونی من عاشقم؟؟؟

دستمو از صورتش کشیدم و ی قدم عقب رفتم و گفتم: من عاشق ایسگا کردن مَردمم!

از ته دل زدم زیر خنده و پا ب فرار گذاشتم!

بعد چت ثانیه دوهزاریش افتاد و داد زد: ب مولا ازت نمیگذرم!
@Ekip_kera_sh
دیدگاه ها (۰)

#پارت‌بیستم‌🎶🧷مث هیولا ها‌ میدوید!واقعا دیگ داشتم میترسیدم ا...

#پارت‌بیستم‌‌ویکم🎶🧷من: بله شما درست میفرمایید ارباب! دیگ اصل...

#پارت‌هیجدهم‌🎶🧷تمنا: مگ دلیل باید داشته باشه؟ گفتم اومدم بیر...

#پارت‌هفدهم‌🎶🧷داد زدم: د آخههههه کثاااافتاااا ی دختره نیم وج...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۲

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۶

رمان: •°معطری در تن طُ•°#پارت‌اولاز زبان #واگوریامروز هم طبق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط