رمان خلافکار جذاب من
♡رمان خلافکار جذاب من 😈 ❤️ ♡
PART22
چون میدونستم آیناز میخواد جوابشو بهت بگه
تو از کجا میدونستی آیناز کفت
نوچ خودم فهمیدم از صبح ورجورجه میکرد فهمیدم
اهان
حالا جه جوابی بهت دادش
بالخند گفتم
حدس بزن
با اون لبخندی که تو داری صددرصد بهت جواب بله داده
آره
به پس مبارکه داداش بالاخره به عشقت رسیدی
آره الانم امدم بگم صبحونه رو آمده کنند
اوکی
رفت تپ آشپزخونه رو به خدمتکار گفتم صبحونه رو آماده کن
چشم آقا الان آمده میکنم
امدم بیرون و رفتم بالا پیش آیناز دیدم داره لباس میپوشه
عافیت باشه خانمم
مرسی
بیا موهاتو خشک کنم و بریم پایین
باش
#آیناز
خیلی خوشحال بودم
از تو آینه به اردلان نگاه کردم که با دقت داشته موهامو خشک میکرد
خیلی خوبه که کناره ارسلانم
ولی نمیدونستم که تو آینده چه اتفاقی قرار بیوفته و زندگیمو مثل اول کنه
PART22
چون میدونستم آیناز میخواد جوابشو بهت بگه
تو از کجا میدونستی آیناز کفت
نوچ خودم فهمیدم از صبح ورجورجه میکرد فهمیدم
اهان
حالا جه جوابی بهت دادش
بالخند گفتم
حدس بزن
با اون لبخندی که تو داری صددرصد بهت جواب بله داده
آره
به پس مبارکه داداش بالاخره به عشقت رسیدی
آره الانم امدم بگم صبحونه رو آمده کنند
اوکی
رفت تپ آشپزخونه رو به خدمتکار گفتم صبحونه رو آماده کن
چشم آقا الان آمده میکنم
امدم بیرون و رفتم بالا پیش آیناز دیدم داره لباس میپوشه
عافیت باشه خانمم
مرسی
بیا موهاتو خشک کنم و بریم پایین
باش
#آیناز
خیلی خوشحال بودم
از تو آینه به اردلان نگاه کردم که با دقت داشته موهامو خشک میکرد
خیلی خوبه که کناره ارسلانم
ولی نمیدونستم که تو آینده چه اتفاقی قرار بیوفته و زندگیمو مثل اول کنه
- ۱.۸k
- ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط