پارت ۵۷
پارت ۵۷
ددی_شوگره_اجباریه من
یهو سانامی با ترس بلند شد و نشست...
با بغض و نگرانی ب جیمین زل زده بود...
پتو رو تا حد شکمش رو خودش کشوند
جیمین ویو:
لعنتی بازم اون نگاهش داره منو اذیت میکنه...این معصومیتش چ معنی داره
سانامی هیچی نمیگفت و هی چشاشو میچرخوند و اطرافم میدید
جیمین:: امشب میریم جایی
سانامی:: ک..کجا
جیمین:: بار
سانامی:: چرا؟!
جیمین:: بقیه چرا میرن؟!
سانامی:: ب..بخشید
جیمین:: شایدم تو رو بدم یکی دیگه...
سانامی:: جدی؟! حتما این کارو بکن
جیمین:: ببند دهنتو هرزه
سانامی نفسشو تو سینه حبس کرد و ساکت موند...
جیمین:: یه خوبشو اگه دیدم جاشو بات عوض میکنم...بعدشم ب یه شوگر ددی میفروشمت ک شب تا صب عذابت بده...جای خاب و غذای مناسبی ک من بهت میدمو ب درستی بهت نده...کسی مثل تو حق نداره آزاد باشه...
سانامی بغضش ترکید و شروع ب گریه کردن کرد...
سانامی:: حق..حق م..من نمیخام...ا..این حق..حق ز..زندگیووو
جیمین:: زندگیت تو دستای منه...همینیه ک هست...شب آماده شو،ساعت هشت میریم...
جیمین از اتاق زد بیرون
رفت یه دوش گرفت و رو تخت گرف خابید...
..................
پرش زمانی
ساعت ۷
سانامی لباس پوشید و اومد بیرون...
جیمین با دیدنش مکثی کرد
درست سرتاپاشو نگا کرد...
جیمین:: گمشو عوض کن تا نزدم استخوناتو نشکوندم
سانامی:: م..مگه چشه🥺
جیمین:: دارم بهت میگم عوض کن انقد حرف اضافه نزن( با داد )
سانامی ترسید و رفت لباساشو عوض کرد...
ایندفعه جیمین تایید کرد
رفتن بیرون...
سوار ماشین شدن و سمت بار راه افتادن
سانامی:: ت..تو...
با دیدن نگاه جیمین دیگه ادامه نداد...
جیمین:: من چی؟!
سانامی:: نمیدونم🥺
جیمین:: چیزی نشنوم
دیگه چیزی نگفتن تا رسیدن...
سانامی پیاده شد
جیمین:: بیا کنار من
باهم وارد شدن
جای بزرگی بود
خیلیم شلوغ
سانامی:: ایییی حالم از بوی الکل و...بهم میخوره
جیمین:: هه😏انقد مست میکنم بعد میبرمت خونه خوب بلدم بحسابت برسم
سانامی:: و..ولی منو الان میدی یکی دیگه،منو میدی ب یه مرد و اون میشه ...
جیمین:: خفه شو دیگه...
سانامی:: چشم🥺
جیمین ویو:
دختره حرومزاده چقد زر میزنه...بره با یه مرد دیگه چیه...آییششش من چی میگم...چرا مهم باشه...گیجم
تهیونگ:: سلام جیمین...
جیمین:: سلام(خیلی سرد)
تهیونگ:: ب..ببینم این خوشگله سانامیه؟!
سانامی:: بله
تهیونگ:: چرا چلاغی تو؟!
جیمین با پوز خند...:: کتکش زدم
تهیونگ:: عاخ عاخ...چیکارش داشتی تو
جیمین:: ب خودم مربوطه...
تهیونگ:: ح..حالا بشینین
ستاشون نشستن
چشمای تهیونگ همش رو سانامی بود...
جیمین متوجه شده بود...
جیمین:: چیزی شده؟!
تهیونگ:: ن
جیمین:: محوش شدی
تهیونگ:: از وقتی چشمم رف روش...هعف ولش
جیمین:: بگو (خیلی جدی)
تهیونگ:: هیچی بابا محوش شدم...لعنتی خیلی بیبی گرله...این عشقه
جیمین اخماش رفت تو هم و چیزی نگفت...لب خودشو ب دندون گرفت و ب سانامی نگا کرد
سانامی با دیدن نگاه جیمین ترسید و سرشو انداخت پایین...
جیمین:: بگو برام نوشیدنی بیارن دیگه
تهیونگ:: اوکی
پنج مین بعد براشون شراب و الکل و...اوردن
جیمین و تهیونگ شروع کردن ب خوردن
سانامی هم زل زده بود بهشون
دیگه خیلی زیاده روی کردن و عقل و هوش از سرشون پریده بود...
& سلام کیوتی
سانامی با ترس برگشت...
دید یه پسر از اون هیزاش بالا سرشه
سانامی:: چ..چی میخوای
& تورو
سانامی:: برو
& اما میخامت بیبی...
پسره دست سانامیو گرفت و میکشوندش
سانامی:: ج..جیمینننن
جیمین ک اصن چیزی حالیش نمیشد کاری نمیکرد و ب سانامی نگاهی انداخت...تار میدیدش و متوجه نمیشد چخبره
جیمین:: اههههه گمشو دختره هرزه...
سانامی گریه میکرد ولی کسی ب دادش نمیرسید...
تا ک پسره کشوند بردش...
ددی_شوگره_اجباریه من
یهو سانامی با ترس بلند شد و نشست...
با بغض و نگرانی ب جیمین زل زده بود...
پتو رو تا حد شکمش رو خودش کشوند
جیمین ویو:
لعنتی بازم اون نگاهش داره منو اذیت میکنه...این معصومیتش چ معنی داره
سانامی هیچی نمیگفت و هی چشاشو میچرخوند و اطرافم میدید
جیمین:: امشب میریم جایی
سانامی:: ک..کجا
جیمین:: بار
سانامی:: چرا؟!
جیمین:: بقیه چرا میرن؟!
سانامی:: ب..بخشید
جیمین:: شایدم تو رو بدم یکی دیگه...
سانامی:: جدی؟! حتما این کارو بکن
جیمین:: ببند دهنتو هرزه
سانامی نفسشو تو سینه حبس کرد و ساکت موند...
جیمین:: یه خوبشو اگه دیدم جاشو بات عوض میکنم...بعدشم ب یه شوگر ددی میفروشمت ک شب تا صب عذابت بده...جای خاب و غذای مناسبی ک من بهت میدمو ب درستی بهت نده...کسی مثل تو حق نداره آزاد باشه...
سانامی بغضش ترکید و شروع ب گریه کردن کرد...
سانامی:: حق..حق م..من نمیخام...ا..این حق..حق ز..زندگیووو
جیمین:: زندگیت تو دستای منه...همینیه ک هست...شب آماده شو،ساعت هشت میریم...
جیمین از اتاق زد بیرون
رفت یه دوش گرفت و رو تخت گرف خابید...
..................
پرش زمانی
ساعت ۷
سانامی لباس پوشید و اومد بیرون...
جیمین با دیدنش مکثی کرد
درست سرتاپاشو نگا کرد...
جیمین:: گمشو عوض کن تا نزدم استخوناتو نشکوندم
سانامی:: م..مگه چشه🥺
جیمین:: دارم بهت میگم عوض کن انقد حرف اضافه نزن( با داد )
سانامی ترسید و رفت لباساشو عوض کرد...
ایندفعه جیمین تایید کرد
رفتن بیرون...
سوار ماشین شدن و سمت بار راه افتادن
سانامی:: ت..تو...
با دیدن نگاه جیمین دیگه ادامه نداد...
جیمین:: من چی؟!
سانامی:: نمیدونم🥺
جیمین:: چیزی نشنوم
دیگه چیزی نگفتن تا رسیدن...
سانامی پیاده شد
جیمین:: بیا کنار من
باهم وارد شدن
جای بزرگی بود
خیلیم شلوغ
سانامی:: ایییی حالم از بوی الکل و...بهم میخوره
جیمین:: هه😏انقد مست میکنم بعد میبرمت خونه خوب بلدم بحسابت برسم
سانامی:: و..ولی منو الان میدی یکی دیگه،منو میدی ب یه مرد و اون میشه ...
جیمین:: خفه شو دیگه...
سانامی:: چشم🥺
جیمین ویو:
دختره حرومزاده چقد زر میزنه...بره با یه مرد دیگه چیه...آییششش من چی میگم...چرا مهم باشه...گیجم
تهیونگ:: سلام جیمین...
جیمین:: سلام(خیلی سرد)
تهیونگ:: ب..ببینم این خوشگله سانامیه؟!
سانامی:: بله
تهیونگ:: چرا چلاغی تو؟!
جیمین با پوز خند...:: کتکش زدم
تهیونگ:: عاخ عاخ...چیکارش داشتی تو
جیمین:: ب خودم مربوطه...
تهیونگ:: ح..حالا بشینین
ستاشون نشستن
چشمای تهیونگ همش رو سانامی بود...
جیمین متوجه شده بود...
جیمین:: چیزی شده؟!
تهیونگ:: ن
جیمین:: محوش شدی
تهیونگ:: از وقتی چشمم رف روش...هعف ولش
جیمین:: بگو (خیلی جدی)
تهیونگ:: هیچی بابا محوش شدم...لعنتی خیلی بیبی گرله...این عشقه
جیمین اخماش رفت تو هم و چیزی نگفت...لب خودشو ب دندون گرفت و ب سانامی نگا کرد
سانامی با دیدن نگاه جیمین ترسید و سرشو انداخت پایین...
جیمین:: بگو برام نوشیدنی بیارن دیگه
تهیونگ:: اوکی
پنج مین بعد براشون شراب و الکل و...اوردن
جیمین و تهیونگ شروع کردن ب خوردن
سانامی هم زل زده بود بهشون
دیگه خیلی زیاده روی کردن و عقل و هوش از سرشون پریده بود...
& سلام کیوتی
سانامی با ترس برگشت...
دید یه پسر از اون هیزاش بالا سرشه
سانامی:: چ..چی میخوای
& تورو
سانامی:: برو
& اما میخامت بیبی...
پسره دست سانامیو گرفت و میکشوندش
سانامی:: ج..جیمینننن
جیمین ک اصن چیزی حالیش نمیشد کاری نمیکرد و ب سانامی نگاهی انداخت...تار میدیدش و متوجه نمیشد چخبره
جیمین:: اههههه گمشو دختره هرزه...
سانامی گریه میکرد ولی کسی ب دادش نمیرسید...
تا ک پسره کشوند بردش...
۷۵.۴k
۱۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.