❌ اصکی ممنوع ❌
❌ اصکی ممنوع ❌
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part79
☆☆☆
یک ساعتی از مهمونی گذشته بود و یونگی جوری دستشو دور کمر آیو سفت کرده بود، که انگار آیو قصد فرار داره!
آلفاجم روی کاناپه صدر مجلس نشسته بود و درحالی که تکیلا مینوشید، تو دلش به مردهایی که قصد زدن مخ وولف گرل های زیباشو داشتن پوزخند میزد!
این درحالی بود که هیچ مردی جرعت نداشت حتی برای همصحبتی بهش نزدیک بشه!
تهیونگ اما تمام وجودش چشم شده بود و مثل یه عقاب تیز بین، دخترک بنفش پوش جشن رو میپایید تا یه جا تنها گیرش بندازه و شکارش کنه!
یجی واقعا با حرف ها و لوس بازی های حال بهم زنش رو مخش رفته بود و چون عموش تو جشن حضور داشت نمیتونست به راحتی از شرش خلاص بشه!
تهیونگ وقتی دید والریا که داره به سمت سرویس های بهداشتی میره، چشماش برق زد.
رو به یجی گفت: میرم سرویس زود برمیگردم.
یجی لبخندی به مرد جذابش زد: منتظرتم عزیزم!
تهیونگ حتی نتونست یه لبخند مصنوعی تحویلش بده! از این دختر و پدرش متنفر بود!
به سمت سرویس بهداشتی رفت و نگاه تیز آلفاجم رو حس کرد!
اون زن حواسش به همه چی بود!
اهمیت نداد و وارد سرویس زنونه شد!
والریا درحالی که حرص میخورد و با تندی دستاشو میشست توجهی به حضور شخص جدید نکرد!
تهیونگ لب گزید و اروم اروم از پشت بهش نزدیک شد.
والریا با حس عطر آشنایی سرش رو بالا اورد و از تو آیینه، با چشمای کشیده تهیونگ مواجه شد!
با دست پاچگی خواست برگرده، که کمر باریکش بین دستای قدرتمند تهیونگ اسیر شد: آروم بگیر بیبی گرل!
والری با حس گرمای دست تهیونگ دور کمرش لرزی کرد: ولم کن!
تهیونگ از آیینه به چشمای آبی والری نگاه کرد: یاقوت کبود، انقدر خودتو خوشگل کردی نمیگی یه وقت میدزدنت؟
والری پوزخند زد: کی جرعت داره دخترعموی آلفاجم رو بدزده؟
تهیونگ تو گوشش لب زد: شاید یه ادم بی مخ مثل من؟!
قلب والریا با سرعت خیلی زیادی خون رو به بدنش پمپاژ میکرد و لحن هات و افسونگر تهیونگ با اون صدای بمش باعث افزایش سرعت تپیدن قلبش میشد!
به سختی اخم کرد: نامزدتو ول کردی که بیای تو سرویس زنونه با من لاس بزنی؟ تو دیگه چه جونوری هستی!
قلب تهیونگ به درد اومد و اخم کرد: بهن گفتم که هیچ احساسی به یجی ندارم، اینا همش فرمالیته است!
...ادامه دارد...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part79
☆☆☆
یک ساعتی از مهمونی گذشته بود و یونگی جوری دستشو دور کمر آیو سفت کرده بود، که انگار آیو قصد فرار داره!
آلفاجم روی کاناپه صدر مجلس نشسته بود و درحالی که تکیلا مینوشید، تو دلش به مردهایی که قصد زدن مخ وولف گرل های زیباشو داشتن پوزخند میزد!
این درحالی بود که هیچ مردی جرعت نداشت حتی برای همصحبتی بهش نزدیک بشه!
تهیونگ اما تمام وجودش چشم شده بود و مثل یه عقاب تیز بین، دخترک بنفش پوش جشن رو میپایید تا یه جا تنها گیرش بندازه و شکارش کنه!
یجی واقعا با حرف ها و لوس بازی های حال بهم زنش رو مخش رفته بود و چون عموش تو جشن حضور داشت نمیتونست به راحتی از شرش خلاص بشه!
تهیونگ وقتی دید والریا که داره به سمت سرویس های بهداشتی میره، چشماش برق زد.
رو به یجی گفت: میرم سرویس زود برمیگردم.
یجی لبخندی به مرد جذابش زد: منتظرتم عزیزم!
تهیونگ حتی نتونست یه لبخند مصنوعی تحویلش بده! از این دختر و پدرش متنفر بود!
به سمت سرویس بهداشتی رفت و نگاه تیز آلفاجم رو حس کرد!
اون زن حواسش به همه چی بود!
اهمیت نداد و وارد سرویس زنونه شد!
والریا درحالی که حرص میخورد و با تندی دستاشو میشست توجهی به حضور شخص جدید نکرد!
تهیونگ لب گزید و اروم اروم از پشت بهش نزدیک شد.
والریا با حس عطر آشنایی سرش رو بالا اورد و از تو آیینه، با چشمای کشیده تهیونگ مواجه شد!
با دست پاچگی خواست برگرده، که کمر باریکش بین دستای قدرتمند تهیونگ اسیر شد: آروم بگیر بیبی گرل!
والری با حس گرمای دست تهیونگ دور کمرش لرزی کرد: ولم کن!
تهیونگ از آیینه به چشمای آبی والری نگاه کرد: یاقوت کبود، انقدر خودتو خوشگل کردی نمیگی یه وقت میدزدنت؟
والری پوزخند زد: کی جرعت داره دخترعموی آلفاجم رو بدزده؟
تهیونگ تو گوشش لب زد: شاید یه ادم بی مخ مثل من؟!
قلب والریا با سرعت خیلی زیادی خون رو به بدنش پمپاژ میکرد و لحن هات و افسونگر تهیونگ با اون صدای بمش باعث افزایش سرعت تپیدن قلبش میشد!
به سختی اخم کرد: نامزدتو ول کردی که بیای تو سرویس زنونه با من لاس بزنی؟ تو دیگه چه جونوری هستی!
قلب تهیونگ به درد اومد و اخم کرد: بهن گفتم که هیچ احساسی به یجی ندارم، اینا همش فرمالیته است!
...ادامه دارد...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۳.۲k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.