🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه پارت۱۰ به فکر فروع رفتم..
🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه #پارت۱۰ #به فکر فروع رفتم..
- شاید خانواده اش اجازه ندن یه پسر پرستارش باشه
-تو به خانواده اش کاری نداشته باش ..
-باشه قبوله من مسولیتشو برعهده میگیرم..
خانم رضایی لبخندی زد..
-خوبه حالا هم میتونی بری پسرم...سرمو تکون دادم واز جام بلند شدمواز اتاق بیرون رفتم...
-خدایا آخروعاقبت مارو به خیر بگذرون....نیلوفر رو دیدم وسمتش راه افتادم..
-خانم محمدی اون دختره کجاست.؟؟
-کدوم دختره؟؟
-همون دختر دیونهه..
نیلوفر نگاه تیزی بهم انداخت..
-آخ باز سوتی دادم ..لبخندی زدم وگفتم:
-همون دختره که صبح خودشو تو اتا....نیلوفر پرید وسط حرفم و گفت:
-منظورت رویاست؟؟
-آهان بله..
-تو اتاقش خوابه ..
بدون اینکه چیز دیگه ای بگم سمت اتاق رویا راه افتادم در اتاق رو باز کردمو داخل شدم.غڔق خواب بود.کمی بهش خیره شدم .بعدش ازاتاق بیرونرفتمو دراتاقو بستم خواستم از در فاصله بگیرم که صدای جیغش میخکوبم کردبهت زده به در خیره شدم باصدای جیغ بعدیش به خودم امدموشتاب زده در اتاق رو باز کردم بادیدن من زدزیر خنده.. عین گاگولا نگاش میکردم..بهم نزدیک شدو دستشو رو پیرهنم کشید.یاخدااین داره چیکارمیکنه.مچ دستشوگرفتمو بااخم نگاهش کردم.خندیدوگفت:
-اینو تازه خریدی؟میدیش به من؟؟دستشو که تودستم بود رهاکردموگفتم:
-نه این پسرونست بدردتو نمیخوره...زدزیر خنده درحالیکه میخندید اخم کرد وباخشم به من خیره شدبی هوا دستمو گرفتوگاز محکمی از دستم گرفت که دلم براخودم کباب شد..منم نامردی نکردم ویکی محکم زدم تو گوشش.. ولی بعدش پشیمون شدم..دختره چشماش لبالب از اشک شد منو هل دادواز اتاق بیرون رفت نگاهی به دستم انداختم جای دندوناش رگه های خون بود..گوشه ای لبمو گاز گرفتمواز اتاق بیرون رفتم ...
-چرازدیش؟؟
سریع پشت سرمو نگاه کردم نیلوفر دست رویا که شالش تودهنش بود وگرفته بود وبااخم وطلبکاربه من نگاه میکرد...
-منم اخمامو کشیدم توهم وپاسخ دادم..
-تقصیر خودش بود...
-مگه چیکار کرده؟؟
-دستمو نشونش دادم بفرما.
نیلوفر کاملا خلع صلاح شدوبالحن آرومی گفت:
-این الان نمیفهمه داره چیکارمیکنه شما باید درک کنین. بعدش روکردسمت دختره وادامه داد. چرا دست عمورو گاز گرفتی؟؟رویابرزخی نگام کردوگفت:
-ازش بدم میاد .بدم میاد اون منو زد خواست سمتم یورش بیاره که نیلوفر دستشو کشید.
-آروم باش عزیزم.
- شاید خانواده اش اجازه ندن یه پسر پرستارش باشه
-تو به خانواده اش کاری نداشته باش ..
-باشه قبوله من مسولیتشو برعهده میگیرم..
خانم رضایی لبخندی زد..
-خوبه حالا هم میتونی بری پسرم...سرمو تکون دادم واز جام بلند شدمواز اتاق بیرون رفتم...
-خدایا آخروعاقبت مارو به خیر بگذرون....نیلوفر رو دیدم وسمتش راه افتادم..
-خانم محمدی اون دختره کجاست.؟؟
-کدوم دختره؟؟
-همون دختر دیونهه..
نیلوفر نگاه تیزی بهم انداخت..
-آخ باز سوتی دادم ..لبخندی زدم وگفتم:
-همون دختره که صبح خودشو تو اتا....نیلوفر پرید وسط حرفم و گفت:
-منظورت رویاست؟؟
-آهان بله..
-تو اتاقش خوابه ..
بدون اینکه چیز دیگه ای بگم سمت اتاق رویا راه افتادم در اتاق رو باز کردمو داخل شدم.غڔق خواب بود.کمی بهش خیره شدم .بعدش ازاتاق بیرونرفتمو دراتاقو بستم خواستم از در فاصله بگیرم که صدای جیغش میخکوبم کردبهت زده به در خیره شدم باصدای جیغ بعدیش به خودم امدموشتاب زده در اتاق رو باز کردم بادیدن من زدزیر خنده.. عین گاگولا نگاش میکردم..بهم نزدیک شدو دستشو رو پیرهنم کشید.یاخدااین داره چیکارمیکنه.مچ دستشوگرفتمو بااخم نگاهش کردم.خندیدوگفت:
-اینو تازه خریدی؟میدیش به من؟؟دستشو که تودستم بود رهاکردموگفتم:
-نه این پسرونست بدردتو نمیخوره...زدزیر خنده درحالیکه میخندید اخم کرد وباخشم به من خیره شدبی هوا دستمو گرفتوگاز محکمی از دستم گرفت که دلم براخودم کباب شد..منم نامردی نکردم ویکی محکم زدم تو گوشش.. ولی بعدش پشیمون شدم..دختره چشماش لبالب از اشک شد منو هل دادواز اتاق بیرون رفت نگاهی به دستم انداختم جای دندوناش رگه های خون بود..گوشه ای لبمو گاز گرفتمواز اتاق بیرون رفتم ...
-چرازدیش؟؟
سریع پشت سرمو نگاه کردم نیلوفر دست رویا که شالش تودهنش بود وگرفته بود وبااخم وطلبکاربه من نگاه میکرد...
-منم اخمامو کشیدم توهم وپاسخ دادم..
-تقصیر خودش بود...
-مگه چیکار کرده؟؟
-دستمو نشونش دادم بفرما.
نیلوفر کاملا خلع صلاح شدوبالحن آرومی گفت:
-این الان نمیفهمه داره چیکارمیکنه شما باید درک کنین. بعدش روکردسمت دختره وادامه داد. چرا دست عمورو گاز گرفتی؟؟رویابرزخی نگام کردوگفت:
-ازش بدم میاد .بدم میاد اون منو زد خواست سمتم یورش بیاره که نیلوفر دستشو کشید.
-آروم باش عزیزم.
۳.۸k
۱۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.