منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:77
زخمای تنم اونقد عمیق بود که دردش هر لحضه بیشتر میشد نفسم بند اومده بود تو فکر جونگکوک بودم و هر لحضه از بدبرخوردی تا صحنه های عاشقونمون همشون جلو چشام رد میشد و من با یاد اوری هرکدوم بغضم میگرفت.
یادم اومد که اگه جونگکوک دوسم داشت الان نجاتم میداد ولی اثری ازش نبود.
ینی براش مهم نیستم؟
با باز شدن در نگاهمو به در دوختم با دیدن همون مرد سر خم کردم.
صدای قدم هاش هم رو مخم بود
رو تخت کنارم نشست.
موهامو از جلو صورتم کنار زد که عقب گرد کردم.
دمای دستای گرمش که به صورت سردو بیروحم میخورد باعث سیخ شدن موهای تنم میشد.
دستشو دور کمـ...رم انداخت و منو تو بغـ...لش کشید.
ات:به من د..دست نزن ل...لطفا!
هیستیریک خندید و صورتم و نوازش میکرد
حالم از خودم بهم میخورد که اجازه میدادم بهم دست بزنه
صورتشو نزدیک صورتم کرد اگه یه حرفم میزد لــ....باش به لـ...بام میخورد
همونجوری لب زد
دوجونگ:میدونستی خیلی خوشگلی پرنسس؟
اشکام ریخت
کاش این حرفارو جونگکوک هم بهم میزد.
یاد حرفاش تو مدرسه افتادم!که میگفت
...چی فکرکردی؟اینکه باهات صمیمی رفتار کردم ینی دوست دارم؟چقد خنگی!من فقط دلم برات میسوزه تاحالا تو اینه به قیافت نگاه کردی؟اصلا قیافه داری؟اینهمه ایدل اینهمه دختر خوشگل بهم دل باختن!من عاشق تو بشم؟اخه به چه دلیل؟قیافه داری؟که نداری!هیکل داری؟نداری!حتی اخلاقتم گنده باهات خوب رفتا کردم پسر خاله شدم ولی من عاشق تو نمیشیم
اشکامو پاک کرد و لـ..باش رو لـ...بام نشست که چشام گردشد.
داشت به معنای واقعی بهم تعرض میکرد
پسش زدم و گفتم
ات:چیکار میکنی؟
دوجونگ:یه رابطه کوچیک چیزی ازت کم نمیکنه به هرحال زنی!
ات:چی میگی ها؟مگه من برده جن...سی توام؟
سرمو محکم به تاج تخت کوبید لـ...باش رو گوشم گذاشت و گفت
دوجونگ:مگع بیشتر از اینی پرنسس؟اینجا خونه ی بابا نیست!
دستشو تو لباسم فرو بردو لب زد
دوجونگ:هرکاری بخام باهات میکنم و تو فقط میتونی گریه کنی!
دستشو بالاتر برد تا به sینه هام برسه که گفتم
ات: خاهش میکنم این کارو با من نکن؛!
دستشو عقب کشید و گفت
دوجونگ:پس بزار تا با بـ..دنت بازی دیگه ای بکنم.
حرفشو نفهمیدم همینجوری متعجب بودم که ل....بشو از گوشم جدا کرد و زبونشو با چندش ترین حالتی که میتونست رو لـ...باش کشید.
لبخند ترسناکی زدو گفت
دوجونگ:بازی اسونیه ولی یکم درد اوره
همینجوری نگاش میکردم که با کاری که کرد.....
پارت:77
زخمای تنم اونقد عمیق بود که دردش هر لحضه بیشتر میشد نفسم بند اومده بود تو فکر جونگکوک بودم و هر لحضه از بدبرخوردی تا صحنه های عاشقونمون همشون جلو چشام رد میشد و من با یاد اوری هرکدوم بغضم میگرفت.
یادم اومد که اگه جونگکوک دوسم داشت الان نجاتم میداد ولی اثری ازش نبود.
ینی براش مهم نیستم؟
با باز شدن در نگاهمو به در دوختم با دیدن همون مرد سر خم کردم.
صدای قدم هاش هم رو مخم بود
رو تخت کنارم نشست.
موهامو از جلو صورتم کنار زد که عقب گرد کردم.
دمای دستای گرمش که به صورت سردو بیروحم میخورد باعث سیخ شدن موهای تنم میشد.
دستشو دور کمـ...رم انداخت و منو تو بغـ...لش کشید.
ات:به من د..دست نزن ل...لطفا!
هیستیریک خندید و صورتم و نوازش میکرد
حالم از خودم بهم میخورد که اجازه میدادم بهم دست بزنه
صورتشو نزدیک صورتم کرد اگه یه حرفم میزد لــ....باش به لـ...بام میخورد
همونجوری لب زد
دوجونگ:میدونستی خیلی خوشگلی پرنسس؟
اشکام ریخت
کاش این حرفارو جونگکوک هم بهم میزد.
یاد حرفاش تو مدرسه افتادم!که میگفت
...چی فکرکردی؟اینکه باهات صمیمی رفتار کردم ینی دوست دارم؟چقد خنگی!من فقط دلم برات میسوزه تاحالا تو اینه به قیافت نگاه کردی؟اصلا قیافه داری؟اینهمه ایدل اینهمه دختر خوشگل بهم دل باختن!من عاشق تو بشم؟اخه به چه دلیل؟قیافه داری؟که نداری!هیکل داری؟نداری!حتی اخلاقتم گنده باهات خوب رفتا کردم پسر خاله شدم ولی من عاشق تو نمیشیم
اشکامو پاک کرد و لـ..باش رو لـ...بام نشست که چشام گردشد.
داشت به معنای واقعی بهم تعرض میکرد
پسش زدم و گفتم
ات:چیکار میکنی؟
دوجونگ:یه رابطه کوچیک چیزی ازت کم نمیکنه به هرحال زنی!
ات:چی میگی ها؟مگه من برده جن...سی توام؟
سرمو محکم به تاج تخت کوبید لـ...باش رو گوشم گذاشت و گفت
دوجونگ:مگع بیشتر از اینی پرنسس؟اینجا خونه ی بابا نیست!
دستشو تو لباسم فرو بردو لب زد
دوجونگ:هرکاری بخام باهات میکنم و تو فقط میتونی گریه کنی!
دستشو بالاتر برد تا به sینه هام برسه که گفتم
ات: خاهش میکنم این کارو با من نکن؛!
دستشو عقب کشید و گفت
دوجونگ:پس بزار تا با بـ..دنت بازی دیگه ای بکنم.
حرفشو نفهمیدم همینجوری متعجب بودم که ل....بشو از گوشم جدا کرد و زبونشو با چندش ترین حالتی که میتونست رو لـ...باش کشید.
لبخند ترسناکی زدو گفت
دوجونگ:بازی اسونیه ولی یکم درد اوره
همینجوری نگاش میکردم که با کاری که کرد.....
۱۰.۳k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.