P

P5

از لبای هم دل کندیم
$ا.د:عشقم اینکه خبر خوبیع باید خوشحال باشیم که دنیل میخواد طلسمتو بشکنه
+یه مشکل بزرگی وجود داره ا.د دنیل یه شرطی گذاشته

$ا.د:چه شرطی گذاشته پسره عوضی؟
+گفته باید با دختری به اسم ا.ت ازدواج کنم
ا.د با مشت زد تو سینم

$ا.د:دیونه شدین؟تو فقط مال منی مال من
+آره مال توام بیب ولی مجبورم
ا.د هق هق کرد

$ا.د:من نمیتونم تو رو باکسی تقسیم کنم تو مال منی تهیونگگگگگ
دلم خون شد وقتی ا.د گریه کرد رفتم بغلش کردم

+خانمی ازدواج الکیه مگه من تو رو ول میکنم اون دختره دهاتیو میچسبم؟
$ا.د:پس چی هق؟
+وقتی دنیل طلسممو شکست طلاقش میدم بره

$ا.د:راست میگی؟
+آره بیبیم
ا.د پرید بغلم و بازم گریه کرد
+طاقت اشکاتو ندارم بیبی لطفا گریه نکن

ا.د اشکاشو پاک کرد و گفت کی میاریش؟
+امشب باید طلسم هرچی زودتر شکسته بشه
$ا.د:اوکی
+بیب برو تو اتاقمون استراحت کن گریه هم کردی

ا.د سری تکون داد و رفت تو اتاقمون
زنگ زدم به همون رستورانی که ا.ت توش کار می‌کنه
یکی جواب داد

+ام ببخشید میشه آدرس رستورانتونو بدین؟
گفت حتما و آدرس رستورانو داد
منم گوشیو قطع کردم تا اونجا خیلی راهه هوا هم روشنه نمیتونم برم پوستم تو افتاب میسوزه

رفتم تو اتاق دیدم ا.د خوابه خیلی یواش لباشو بوسیدم و پتو رو انداختم روش رفتم تو حال کمی کتاب خوندم که نزدیکای بعداظهر شد

حاضر شدم که برم سمت رستوران
سوار ماشینم شدم و شروع به رانندگی کردم کلافه شدم چون 1ساعت تو راه بودم ولی نرسیده بودم هنوز
دیدگاه ها (۰)

عشق مشکی P6از زبان ا.ت:نزدیکای شب بود آخرین سفارش هم رسونده ...

عشق مشکیP7از زبان ا.ت:چشمامو باز کردم تو یه خونه خیلی بزرگی ...

عشق مشکیP4از زبان ا.ت:بازم یه روز خسته کننده دیگه رو باید شر...

عشق مشکیP3از زبان تهیونگ:رفتم توی خونه &مامان جون:چرا خون دخ...

سه پارتی هیسونگ p۲

فیک مافیای سیاه من part 3

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط