𝓎 𝒸𝒽𝒶𝓇𝓂𝒾𝓃𝑔 𝒹𝒶𝒹
𝓎 𝒸𝒽𝒶𝓇𝓂𝒾𝓃𝑔 𝒹𝒶𝒹
『בבیجـذابمـن』
p.t:³
ویو ا.ت:
رفتم تو اتاق یونا و نشستم رو صندلی یوناهم لوازم آرایشش رو آورد تا آرایشم کنه اول یکم به پوستم کرم پودر زد و بعد هم یه سایه ی کمرنگ با یه خط چشم ساده بعدم واسم ریمل زد با یه رژلب قرمز و کیوت خوشگلیم ده برابر شده بود یونا موهام رو واسم حالت داد و گردنبندی که همراهم آورده بودم رو انداختم
یونا رفت و در کمدش رو باز کرد توش پر از لباسای خوشگل بود
~یک کدوم رو انتخاب کن ا.ت
_اممم...آخه....چیزههه
~چیشدع
_اینا همشون که خیلی بازن
~خب تو بار از اینجور لباسا میپوشن دیگه حاجی
_خب خدت یدونه رو بده بهم واسم فرقی نداره
یونا یدونه از لباساش رو آورد که خیلی خوشگل بود و منم خودم ازش خیلی خوشم اومده بود(استایلش رو میزارم) پوشیدمش و یونا هم خودش حاضر شد و رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم
رسیدیم دم بار و از ماشین پیاده شدم وقتی رفتم تو بار بوی الکل و سیگار همه جارو گرفته بود داشت حالم بد میشد اما به روی خودم نیاوردم
~ا.ت بیا بریم دوستام اونورن
_باشع بریم
~فقط اینقد ساده نباش سعی کن یه ذره مغرور به نظر برسی
_اوک😐
رفتیم پیش دوستای یونا
_سلام...دخترا
لیزا: سلام....یونا این دوستته؟
~اوهوم خب ینی دختر خالمم هست
لیزا: که اینطور
امی: خب نوشیدنی چی میخورین بگم بیارن
~دوتا بطری ویسکی بیار
امی: بزار واسه همه ویسکی میارم
نوشیدنی هارو آوردن و یونا واسه من و خودش ریخت منم واسه اولین بارم بود که میخاستم الکل بخورم
_یونا من اولین بارمه اگه حالم بد بشه چی (در گوشش میگه)
~نگران نباش بخور چیزی نمیشه
برداشتم و سر کشیدم بعد هم دور و برم رو آنالیزم کردم همه دختر پسرا داشتن باهم میرقصیدن
ویو جونگکوک:
با تهیونگ نشسته بودیم و داشتیم مست میکردیم که تهیونگ با اون دستش که مشروب رو گرفته بود زد به بازوم
+چیه چته
×اونجارو نگا
+کجا؟
×اوناها اون دخترا رو ببین
+آره زیرخوابی خوبی ان
×بریم پیششون؟
+ار بیا بریم
رفتیم پیششون یکیشون خیلی ناز و کیوت بود و به نظر میومد تا حالا نیومده بار
×افتخار میدید با ما برقصید؟
لیزا: اووو یونا فک کنم با توعه
ویو ا.ت:
یونا حواسش نبود و داشت مست میشد برگشت و به اون پسره نگاه کرد بعد هم بلند شد و دستش رو گرفت و شروع کرد باهاش رقصیدن
『בבیجـذابمـن』
p.t:³
ویو ا.ت:
رفتم تو اتاق یونا و نشستم رو صندلی یوناهم لوازم آرایشش رو آورد تا آرایشم کنه اول یکم به پوستم کرم پودر زد و بعد هم یه سایه ی کمرنگ با یه خط چشم ساده بعدم واسم ریمل زد با یه رژلب قرمز و کیوت خوشگلیم ده برابر شده بود یونا موهام رو واسم حالت داد و گردنبندی که همراهم آورده بودم رو انداختم
یونا رفت و در کمدش رو باز کرد توش پر از لباسای خوشگل بود
~یک کدوم رو انتخاب کن ا.ت
_اممم...آخه....چیزههه
~چیشدع
_اینا همشون که خیلی بازن
~خب تو بار از اینجور لباسا میپوشن دیگه حاجی
_خب خدت یدونه رو بده بهم واسم فرقی نداره
یونا یدونه از لباساش رو آورد که خیلی خوشگل بود و منم خودم ازش خیلی خوشم اومده بود(استایلش رو میزارم) پوشیدمش و یونا هم خودش حاضر شد و رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم
رسیدیم دم بار و از ماشین پیاده شدم وقتی رفتم تو بار بوی الکل و سیگار همه جارو گرفته بود داشت حالم بد میشد اما به روی خودم نیاوردم
~ا.ت بیا بریم دوستام اونورن
_باشع بریم
~فقط اینقد ساده نباش سعی کن یه ذره مغرور به نظر برسی
_اوک😐
رفتیم پیش دوستای یونا
_سلام...دخترا
لیزا: سلام....یونا این دوستته؟
~اوهوم خب ینی دختر خالمم هست
لیزا: که اینطور
امی: خب نوشیدنی چی میخورین بگم بیارن
~دوتا بطری ویسکی بیار
امی: بزار واسه همه ویسکی میارم
نوشیدنی هارو آوردن و یونا واسه من و خودش ریخت منم واسه اولین بارم بود که میخاستم الکل بخورم
_یونا من اولین بارمه اگه حالم بد بشه چی (در گوشش میگه)
~نگران نباش بخور چیزی نمیشه
برداشتم و سر کشیدم بعد هم دور و برم رو آنالیزم کردم همه دختر پسرا داشتن باهم میرقصیدن
ویو جونگکوک:
با تهیونگ نشسته بودیم و داشتیم مست میکردیم که تهیونگ با اون دستش که مشروب رو گرفته بود زد به بازوم
+چیه چته
×اونجارو نگا
+کجا؟
×اوناها اون دخترا رو ببین
+آره زیرخوابی خوبی ان
×بریم پیششون؟
+ار بیا بریم
رفتیم پیششون یکیشون خیلی ناز و کیوت بود و به نظر میومد تا حالا نیومده بار
×افتخار میدید با ما برقصید؟
لیزا: اووو یونا فک کنم با توعه
ویو ا.ت:
یونا حواسش نبود و داشت مست میشد برگشت و به اون پسره نگاه کرد بعد هم بلند شد و دستش رو گرفت و شروع کرد باهاش رقصیدن
۳.۹k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.