❌ اصکی ممنوع ❌ ادامه پارت قبل
تهیونگی... همون بی شرفی که یه دختر بی پناه و ساده رو به خودش علاقه مند کرد...همونی که چشماشو رو احساسات یه دختر هیجده ساله بست و با دختر عموی هرزش ازدواج کرد!
بغش به گلوش چنگ زد و به سختی ادامه داد: خوب میشناسمت کیم تهیونگ، تو همونی که همه حرفات دروغ بود و تموم مدت منو بازی دادی.
تهیونگ مچ والری رو فشار داد: اینطور نیست منـ...
والری مشتی به سینش زد و بی اختیار جیغ کشید: دروغ میگی، مثل سگ دروغ میگی، میدونی وقتی فهمیدم برام نقشه داشتی چه حالی شدم؟ میدونی وقتی فهمیدم هدفت از نزدیک شدن به من فروختنم به عنوان یه برده بوده چه حالی داشتم؟ توعه لعنتی میدونی تو این پنج سال من چی کشیدم؟ میدونی وقتی اینو جیمین بهم گفت چه بلایی سرم اومد؟
تهیونگ با بهت به چشمای اشکی والری نگاه کرد.
جیمین 5سال پیش بهش خیانت کرد و گم و گور شد. هیچ فکرش رو نمیکرد جیمین نقشه اش رو به والری بگه!
والری اشکاشو پاک کرد: جئون به سیترا بد کرد اما پای تک تک کاراش وایساد، اما تو...
پوزخندی زد و سرتا پای تهیونگ رو برانداز کرد: تو اونقدر کفتار صفتی که حالم داره ازت بهم میخوره.
راه افتاد که بره اما تهیونگ به دستش چنگ زد: صبر کن.
والری دستش رو پس زد: برای مزخرفاتت وقت ندارم.
تهیونگ با عجز گفت: قسم میخورم دوست داشتم، دوست داشتم و دارم... اره اولش یه نقشه برای ضربه زدن به الفاجم بود اما کم کم عاشقت شدم!
والری با سردی بهش خیره شد: تو چهره ام چی می بینی کیم فاکیونگ؟ من یه گرگم نه یه خر!
.... ادامه دارد ....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
بغش به گلوش چنگ زد و به سختی ادامه داد: خوب میشناسمت کیم تهیونگ، تو همونی که همه حرفات دروغ بود و تموم مدت منو بازی دادی.
تهیونگ مچ والری رو فشار داد: اینطور نیست منـ...
والری مشتی به سینش زد و بی اختیار جیغ کشید: دروغ میگی، مثل سگ دروغ میگی، میدونی وقتی فهمیدم برام نقشه داشتی چه حالی شدم؟ میدونی وقتی فهمیدم هدفت از نزدیک شدن به من فروختنم به عنوان یه برده بوده چه حالی داشتم؟ توعه لعنتی میدونی تو این پنج سال من چی کشیدم؟ میدونی وقتی اینو جیمین بهم گفت چه بلایی سرم اومد؟
تهیونگ با بهت به چشمای اشکی والری نگاه کرد.
جیمین 5سال پیش بهش خیانت کرد و گم و گور شد. هیچ فکرش رو نمیکرد جیمین نقشه اش رو به والری بگه!
والری اشکاشو پاک کرد: جئون به سیترا بد کرد اما پای تک تک کاراش وایساد، اما تو...
پوزخندی زد و سرتا پای تهیونگ رو برانداز کرد: تو اونقدر کفتار صفتی که حالم داره ازت بهم میخوره.
راه افتاد که بره اما تهیونگ به دستش چنگ زد: صبر کن.
والری دستش رو پس زد: برای مزخرفاتت وقت ندارم.
تهیونگ با عجز گفت: قسم میخورم دوست داشتم، دوست داشتم و دارم... اره اولش یه نقشه برای ضربه زدن به الفاجم بود اما کم کم عاشقت شدم!
والری با سردی بهش خیره شد: تو چهره ام چی می بینی کیم فاکیونگ؟ من یه گرگم نه یه خر!
.... ادامه دارد ....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۳.۲k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.