p

p..79


ییبو بعد از شکستن چهره الاهی بی هوش شده بود یا میشه گفت در حال استراحت بود بعد از اون جادویی که اجرا کرد شوکای و بقیه در جلسه بودن

شوکای ..حالا همگی نظرتون چیه ییبو دقیقا کاری که شما گفتید کرد

لئوو..من رو حرفم وایمیستم وقتی گفتم باهاش متعد میشم

دینگ یوشی ..به منم نگاه نکنید من از اولشم باهاش متعد بودم

شوکای ..قلمرو ماهم باهاش متعد میشه

بعد همگی به چن ژیوان نگاه کردن

چن ژیوان.. نمیتونم بدون مشورت با پدرم تصمیم بگیرم

لینگ هه خنده ای کرد گفت اگه موضوع در مورد ما بود حرفمون منطقی بود اما تو که اختیار کل قلمروهت با خودته چرا داری خودتو پس میزنی

شوکای ..به غیر از این تازه از اولم قرار بود بدون مشورت با خوانواده هامون باهم دیگه متعد بشیم در ضمن شماها قول دادید

چن ژیوان ..باشه منم رو حرفم هستم نگران نباشید همین که ییبو بیدار بشه منم کریستال جادو با تمام کمال به شماها میدم

شوکای ..بعث فقط در مورد کریستال نیست شماها باید باهم دیگه دلی اعتماد کنید و متعد بشید

چن ژیوان.. از کجا میدونی دلی نیست من با تمام صداقتم با ییبو متعد میشم

شوکای ..خوبه حالا همه چیز به ییبو بستگی داره

یهویی یکی از خدمتکارا اومد گفت یه دختر تقاضا ملاقات با شمارو داره

شوکای ..یه دختر بگو وارد بشه

یه دختر که نقاب زده بود وارد شد

شوکای.. ‌کی هستی

دختره نقابشو برداشت همگی تعجب کردن چینیونگ بود

شوکای ..چرا به اینجا اومدی تو یک خیانتکار هستی
چینیونگ.. وایستید من حرفی برای گفتن دارم
نئوهو با تمام قواش میخواد به پنج قلمرو حمله کنه

چن ژیوان ..چرا باید به این اعتماد کنیم
چینیونگ..میتونید چنتا سوار کار بفرستید تا خبر بیاره اگه من دروغ میگفتم میتونید همین جا منو گردن بزنید

دینگ یوشی.. راست میگه دلیل نداره بخواد بخاطر یه دروغ جونشو فدا کنه

شوکای.. خب اگه حرف راسته چرا این چیزارو به ما میگی تو که خیانت کردی

چینیونگ.. اول قبیله من بود به من خیانت کرد با این حال نمیتونم بشینم تماشا کنم که مردم بی گناه بکشند

شوکای.. تا همه چیز مشخص بشه اونو به زندان ببرید

لئوو.. دلیل برای نگرانی نیست ما به ارتش خودمون خبر میدیم برای کمک بیان

لینگ هه.. یه چیز فراموش کردید ما هنوز یه برگه شانس داریم

چن ژیوان ..منظورت شاهدخت شیاطین هست

لینگ هه ..درسته من خودم به وضوح دیدم نئوهو چه‌قدر به خواهرش اهمیت میده پس میتونیم تا بیدار شدن ییبو ازش استفاده کنیم

چن ژیوان.. اگه خواهرش براش مهم بود زود تر از اینا برای کمکش میومد پس بهش اهمیت نمیده

شوکای ..بازم امتحان میکنیم ببینیم چی میشه

چن ژیوان ..اگه براش مهم نبود چی

شوکای.. اونوقت باید مرگ خواهرش ببینه

چن ژیوان.. این موضوع چه رفتی به خواهرش داره

دینگ یوشی.. زیادی به خواهرش اهمیت نمیدی انگار تو بیشتر از نئوهو بهش اهمیت میدی

چن ژیوان ..منظورم این نیست

دینگ یوشی ..اگه نیست پس جوری رفتار نکن که انگار برات مهمه فعلا همگی باید آماده باش کامل باشیم

لینگ هه.. درسته من میرم به آرتش آماده باش کامل بدم


شی چو چینیونگ زندانی کرد کنار لی مین

شی چو ..راستی یادته آخرین بار که هم دیگه رو دیدیم

چینیونگ.. اره یادمه یه خنجر بهت زدم
شی چو ..پس خوب یادت باشه شاید منم این کارو با تو کنم

لی مین.. تو اینجا چیکار میکنی

شی چو ..بزار من بگم بهتون خیانت کرده چه احساسی داری
لی مین.. ازت انتظار چنین چیزیو نداشتم

شی چو.. باشه من رفتم حالا هر جوری میخوایید صحنه سازی کنید بدبختا

لی مین.. حالا بگو ببینم چی بهشون گفتی ما بهت پناه دادیم اونوقت تو چنین کاری با ما کردی

چینیونگ..درسته چونکه برادرت میخواست مردم قتل هام کنه من نمیتونم بشینم مردن مردم بیچاره ببینم

لی مین.. فقط خفه شو تا خاکسترت نکردم

دینگ یوشی با اینکه دو دل بود بلاخره تصمیم گرفت بره به دیدن لیژان

خدمتکار ورود دینگ یوشی اعلام کرد
دینگ یوشی تا که اومد داخل با ژان کع زخمی تو اتاق لیژان بود مواجه شد

دینگ یوشی ..چه اتفاقی افتاده

لیژان..چوجینگی عوضی اونو زخمی کرده

دینگ یوشی.. که همچین اتفاقی افتاده

لیژان.. دقیقا وقتی که ییبو برای شکستن چهره الاهی رفته بود

دینگ یوشی ..میگم چرا ژان پیداش نیست نگو که زخمی شده ...حالا حال خودت چطوره

لیژان ..من خوبم

دینگ یوشی باید چوجینگی پیدا کنیم نباید بزاریم کاره دیگه بکنه چندتا سرباز برای محافظت شماها میزارم مراقب ژان باش
اگه بخوایید میتونم شماهارو به یه جای امن بفرستم

لیژان.. اگه ژان تکون بخوره ممکنه زخمش افونت کنه پس بهتره جایی نریم

دینگ یوشی ..من میرم اگه به چیزی احتیاج داشتید خبرم کنید

لیژان.. باشه ممنون
دیدگاه ها (۶)

p80نئوهو با ارتشش به سلیب اتش رسید ارتشش اینقد بزرگ بود که ب...

p81جنگ هنوز ادامه داشت در سلیب اتش خسارت های زیادی ب انها وا...

p...78ییبو دوباره دوباره خاطراتش تکرار میشد که یهویی یکی تو ...

پارت۷۷ژان داشت به ییبو نگاه می‌کرد که یکی از خدمتکارا اومد و...

p..86لیژان و دینگ یوشی متوجه خراب شدن هوا شدن باد بدی میوزی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط