چند پارتی
چند پارتی
part:2
میرا:خب دیگه بزارید کیک رو تقسیم کنم
میرا کیک رو تقسیم کرد و به هر کدوم مون یه تیکه داد
ا.ت:یااااااا فقط یه تیکه
میرا:تو بخور اگر باز خواستی برات میریزم
ا.ت:باشه😶
اولین قاشقی که از کیک خوردم یه مزه آشنایی میداد
ولی بی خیالش شدم تا رسیدم به یه چیزی
وسط کیکم یه چیزی مثل فندوق بود
از وسط در آوردمش که دیدم آره فندوقه
میرا:چیزی شده؟
ا.ت:میگم تو این کیک فندوق بود
میرا:آره کلا این کیک فندوق بود
ا.ت:میرا....من به فندوق حساسیت دارم
میرا:چی( تعجب)
یونگی:الان حالت خوبه(استرس)
ا.ت:فکر نمی کنم خوب باشم (بی حال)
یونگی:پاشو بریم بیمارستان
ا.ت:نمی تونم پاشم خیلی بی حال تر از چیزی ام که بتونم پاشم
یهو یونگی منو برآید استایل بغل کرد و به سمت ماشین برد
منم که اصلا حالم خوب نبود چون بیشتر کیک رو خورده بودم
یونگی:چه آلرژی داری تو حساسیت
ا.ت:نمی دونم هر سری یه آلرژی رو نشون میده ولی تا الان خیلی بیحالم و سرگیجه دارم
یونگی:نگران نباش هر وقت هم داشت حالت بد میشد به من بگو قول میدم زود برسونمت بیمارستان
ا.ت: مرسی یون یون(بی حال)
وسط های راه بودیم که احساس کردم نفس تنگی گرفتم
شروع کردم به سرفه کردن
یونگی:چیشده(نگران)
ا.ت:نمیتونم به خوبی.... نفس بکشم
یونگی:یک دقیقه صبر کن فکر کنم صندوق عقب ماشین تو جعبه کمک های اولیه یدونه اسپری دارم
یونگی از پشت ماشین اسپری رو اورد و خودش برای ا.ت یکم اسپری کرد تا جایی که حال ا.ت بهتر شد
ولی مگه با یه اسپری میشد کله اون آلرژی رو بگیری هر جا رو که خوب میگردی جای دیگه ای واکنش نشون میداد و واکنشش بعد از تنگی نفس بیهوشی بود
یونگی:خوبی کیتن ام
ا.ت:...
یونگی:ا.ت....بیهوش شدی که(نگران)
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
part:2
میرا:خب دیگه بزارید کیک رو تقسیم کنم
میرا کیک رو تقسیم کرد و به هر کدوم مون یه تیکه داد
ا.ت:یااااااا فقط یه تیکه
میرا:تو بخور اگر باز خواستی برات میریزم
ا.ت:باشه😶
اولین قاشقی که از کیک خوردم یه مزه آشنایی میداد
ولی بی خیالش شدم تا رسیدم به یه چیزی
وسط کیکم یه چیزی مثل فندوق بود
از وسط در آوردمش که دیدم آره فندوقه
میرا:چیزی شده؟
ا.ت:میگم تو این کیک فندوق بود
میرا:آره کلا این کیک فندوق بود
ا.ت:میرا....من به فندوق حساسیت دارم
میرا:چی( تعجب)
یونگی:الان حالت خوبه(استرس)
ا.ت:فکر نمی کنم خوب باشم (بی حال)
یونگی:پاشو بریم بیمارستان
ا.ت:نمی تونم پاشم خیلی بی حال تر از چیزی ام که بتونم پاشم
یهو یونگی منو برآید استایل بغل کرد و به سمت ماشین برد
منم که اصلا حالم خوب نبود چون بیشتر کیک رو خورده بودم
یونگی:چه آلرژی داری تو حساسیت
ا.ت:نمی دونم هر سری یه آلرژی رو نشون میده ولی تا الان خیلی بیحالم و سرگیجه دارم
یونگی:نگران نباش هر وقت هم داشت حالت بد میشد به من بگو قول میدم زود برسونمت بیمارستان
ا.ت: مرسی یون یون(بی حال)
وسط های راه بودیم که احساس کردم نفس تنگی گرفتم
شروع کردم به سرفه کردن
یونگی:چیشده(نگران)
ا.ت:نمیتونم به خوبی.... نفس بکشم
یونگی:یک دقیقه صبر کن فکر کنم صندوق عقب ماشین تو جعبه کمک های اولیه یدونه اسپری دارم
یونگی از پشت ماشین اسپری رو اورد و خودش برای ا.ت یکم اسپری کرد تا جایی که حال ا.ت بهتر شد
ولی مگه با یه اسپری میشد کله اون آلرژی رو بگیری هر جا رو که خوب میگردی جای دیگه ای واکنش نشون میداد و واکنشش بعد از تنگی نفس بیهوشی بود
یونگی:خوبی کیتن ام
ا.ت:...
یونگی:ا.ت....بیهوش شدی که(نگران)
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
۵.۲k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.