قلبم برای توستp³⁰
قلبم برای توستp³⁰
ویو یونا
صبح ساعت ۷ با صدای آلارم بیدار شدم.. به زمین و زمان فش دادم از جام پاشدم.. رفتم دستشویی و دست و صورتم و شستم و روتین صبحم و انجام دادم.. هدفون و گوشیم و برداشتم و رفتم پایین... موهام و بستم و هدفونم و گزاشتم رو گوشام آهنگم و پلی کردم و مشغول تمیزکاری شدم
دقیقا یک ساعت فقط داشتم گردگیری میکردم و هنوز جارو کردن مونده بود... وای خدایاا خسته شدم.. هدفون و از رو گوشم برداشتم و رفتم اب خوردم.. نگاهی به ساعت انداختم(۸:۳۰) بود.. این جناب جئون نمیخواد بیدار بشه؟
با حرص رفتم سمت اتاقش و درو با شدت باز کردم که از جاش پرید و منگ من و نگاه کرد.. تنونستم خودم و نگه دارم و از خنده پخش زمین شدم..
کوک: من کجام؟؟ چیشده؟
یونا: وای.. میگه من کجام🤣
کوک: اههه چته یونا کله سحرر
یونا: ببخشید ولی قیافت خیلی خنده دار بودا
بلند شدم که دیدم دوباره گرفته خوابیده
رفتم سمتش و پتورو از روش کشیدم
یونا: اوی بلندشو ببینم لنگ ظهره
کوک: وای نونا تازه ساعت هشتهه
یونا: بلندشو ببینم قرار بود امروز کمکم کنیااا
کوک: اه خودم کردم که لعنت بر خودم باد:/
یونا: تا ۱۰ دقیقه دیگه پایینی
لبخندی زدم و رفتم بیرون.. از تو کمد جارو برقی و در اوردم و زدم به برق و مشغول شدم
بعد ۱۰ دقیقه کوک اومد بیرون و رفت سمت آشپزخونه.. برای اینکه که بشنوه داد زدم
یونا: کوکیییی صبحونه رو اماده کنننن
کوک: داددد نزنننن اون و خاموششش کننن
اع راست میگه ها:/ جارو برقی و خاموش کردم و ایندفعه عادی گفتم
یونا: میگم صبحونه و اماده کن پلیز
کوک: اوکی تو به کارت برس.
دوباره روشن کردم و مشغول کارم شدم.. یه یکساعت بعد پذیرایی تموم شد.. خاموش کردم و رفتم صبحونه بخورم..
یونا: وایی دارمم میمیرممم
کوک: تموم شد؟
یونا: نه هنوز یه کوچولو مونده
کوک: اهان.. میخوای من جارو کنم؟
یونا: نه تو سرامیک هارو تی بکش
کوک: اوکی
بعد خوردن صبحونه تی و دادم دست کوک و رفتم به بغیه کارم مشغول شدم.. حدودای ساعت ۱۰ و نیم کارای خونه تموم شد.. جارو و جمع کردم و گزاشتم سر جاش.. رفتم و دیدم کوکی هم کاراش تموم شده و داره جمع میکنه
کوک: خب حالا چیکار کنیم؟
یونا: بیا غذارو درست کنیم ساعت ۱ میاد
کوک: اوکی
رفتم مواد غذایی هایی که دیشب خریده بودم و اوردم.. وسایل پیتزا و برداشتم و گزاشتم رو اپن..
یونا: اوپا تو قالب و ظرف و قاشق و چنگالارو بیار..اهان چاقو هم بیار
کوک: خب من چیکار کنم؟
یونا: بیا قارچ هارو و فلفل هارو خورد کن تا منم بقیش و آماده کنم
سوسیس هارو برداشتم و یه اندازه خوردشون کردم و ریختم تو ظرف.. نون های پیتزا رو برداشتم و گزاشتم تو سینی اول روشون سس ریختم بعد پنیر پیتزا..
یونا: آمادس؟
کوک: اره.. اوه وایسا زیتوناا
یونا: بجنمب
قارچ و فلفل های خورد شده رو برداشتم و ریختم رو نون ها..
کوک: بیا نونا
یونا مرسی..
زیتونا و سوسیس هارو هم بهشون اضافه کردم و در اخر ادویه هارو ریختم و دوباره روشون پنیر پیتزا ریختم
یونا: اوپا بیا اوینارو بزار تو ماکروویو
کوک: بده من.. درجش و خودت بیا تنظیم کن
یونا: ایشش یه کار بهت گفتماا..
درجش و گزاشتم و درش و بستم..
یونا: خب این تا یک ساعت دیگه حاضره
کوک: حالا چیکار کنیم؟
یونا: شما سالاد مخصوصتون و درست کنید منم سوشی درست میکنم
کوک: اووو چشم سرآشپز
لبخندی بهش زدم و مشغول شدم..
*دو ساعت بعد*
حدودای ساعت ۱۲ کارامون تموم شد.. میزو چیدیم و رفتیم که حاضر بشیم...
اول رفتم یه حموم ۱۵ مینی گرفتم و رفتم موهام سشوار کردم و گوجه بستم.. چتریامم صاف کردم و ریختم تو پیشونیم.. یه هودی بنفش کیوت که روش عکس پیکاچو بود و پوشیدم با شلوارک زرد.. یه تینت صورتی و خط چشم ریز کشیدم.. خب تموم شد.. رفتم پایین.. کوکم عین من یه هودی پوشیده بود ولی مال اون مشکی ساده بود..
زنگ در که خورد رفتم درو باز کردم که با کیم تهیونگ مواجه شدم..
_____________________
سلام چطوریددد؟
پارت جدید خدمتتون قشنگام🥺💗
لایک و کامنت یادتون نره لطفا❤️🍓
ویو یونا
صبح ساعت ۷ با صدای آلارم بیدار شدم.. به زمین و زمان فش دادم از جام پاشدم.. رفتم دستشویی و دست و صورتم و شستم و روتین صبحم و انجام دادم.. هدفون و گوشیم و برداشتم و رفتم پایین... موهام و بستم و هدفونم و گزاشتم رو گوشام آهنگم و پلی کردم و مشغول تمیزکاری شدم
دقیقا یک ساعت فقط داشتم گردگیری میکردم و هنوز جارو کردن مونده بود... وای خدایاا خسته شدم.. هدفون و از رو گوشم برداشتم و رفتم اب خوردم.. نگاهی به ساعت انداختم(۸:۳۰) بود.. این جناب جئون نمیخواد بیدار بشه؟
با حرص رفتم سمت اتاقش و درو با شدت باز کردم که از جاش پرید و منگ من و نگاه کرد.. تنونستم خودم و نگه دارم و از خنده پخش زمین شدم..
کوک: من کجام؟؟ چیشده؟
یونا: وای.. میگه من کجام🤣
کوک: اههه چته یونا کله سحرر
یونا: ببخشید ولی قیافت خیلی خنده دار بودا
بلند شدم که دیدم دوباره گرفته خوابیده
رفتم سمتش و پتورو از روش کشیدم
یونا: اوی بلندشو ببینم لنگ ظهره
کوک: وای نونا تازه ساعت هشتهه
یونا: بلندشو ببینم قرار بود امروز کمکم کنیااا
کوک: اه خودم کردم که لعنت بر خودم باد:/
یونا: تا ۱۰ دقیقه دیگه پایینی
لبخندی زدم و رفتم بیرون.. از تو کمد جارو برقی و در اوردم و زدم به برق و مشغول شدم
بعد ۱۰ دقیقه کوک اومد بیرون و رفت سمت آشپزخونه.. برای اینکه که بشنوه داد زدم
یونا: کوکیییی صبحونه رو اماده کنننن
کوک: داددد نزنننن اون و خاموششش کننن
اع راست میگه ها:/ جارو برقی و خاموش کردم و ایندفعه عادی گفتم
یونا: میگم صبحونه و اماده کن پلیز
کوک: اوکی تو به کارت برس.
دوباره روشن کردم و مشغول کارم شدم.. یه یکساعت بعد پذیرایی تموم شد.. خاموش کردم و رفتم صبحونه بخورم..
یونا: وایی دارمم میمیرممم
کوک: تموم شد؟
یونا: نه هنوز یه کوچولو مونده
کوک: اهان.. میخوای من جارو کنم؟
یونا: نه تو سرامیک هارو تی بکش
کوک: اوکی
بعد خوردن صبحونه تی و دادم دست کوک و رفتم به بغیه کارم مشغول شدم.. حدودای ساعت ۱۰ و نیم کارای خونه تموم شد.. جارو و جمع کردم و گزاشتم سر جاش.. رفتم و دیدم کوکی هم کاراش تموم شده و داره جمع میکنه
کوک: خب حالا چیکار کنیم؟
یونا: بیا غذارو درست کنیم ساعت ۱ میاد
کوک: اوکی
رفتم مواد غذایی هایی که دیشب خریده بودم و اوردم.. وسایل پیتزا و برداشتم و گزاشتم رو اپن..
یونا: اوپا تو قالب و ظرف و قاشق و چنگالارو بیار..اهان چاقو هم بیار
کوک: خب من چیکار کنم؟
یونا: بیا قارچ هارو و فلفل هارو خورد کن تا منم بقیش و آماده کنم
سوسیس هارو برداشتم و یه اندازه خوردشون کردم و ریختم تو ظرف.. نون های پیتزا رو برداشتم و گزاشتم تو سینی اول روشون سس ریختم بعد پنیر پیتزا..
یونا: آمادس؟
کوک: اره.. اوه وایسا زیتوناا
یونا: بجنمب
قارچ و فلفل های خورد شده رو برداشتم و ریختم رو نون ها..
کوک: بیا نونا
یونا مرسی..
زیتونا و سوسیس هارو هم بهشون اضافه کردم و در اخر ادویه هارو ریختم و دوباره روشون پنیر پیتزا ریختم
یونا: اوپا بیا اوینارو بزار تو ماکروویو
کوک: بده من.. درجش و خودت بیا تنظیم کن
یونا: ایشش یه کار بهت گفتماا..
درجش و گزاشتم و درش و بستم..
یونا: خب این تا یک ساعت دیگه حاضره
کوک: حالا چیکار کنیم؟
یونا: شما سالاد مخصوصتون و درست کنید منم سوشی درست میکنم
کوک: اووو چشم سرآشپز
لبخندی بهش زدم و مشغول شدم..
*دو ساعت بعد*
حدودای ساعت ۱۲ کارامون تموم شد.. میزو چیدیم و رفتیم که حاضر بشیم...
اول رفتم یه حموم ۱۵ مینی گرفتم و رفتم موهام سشوار کردم و گوجه بستم.. چتریامم صاف کردم و ریختم تو پیشونیم.. یه هودی بنفش کیوت که روش عکس پیکاچو بود و پوشیدم با شلوارک زرد.. یه تینت صورتی و خط چشم ریز کشیدم.. خب تموم شد.. رفتم پایین.. کوکم عین من یه هودی پوشیده بود ولی مال اون مشکی ساده بود..
زنگ در که خورد رفتم درو باز کردم که با کیم تهیونگ مواجه شدم..
_____________________
سلام چطوریددد؟
پارت جدید خدمتتون قشنگام🥺💗
لایک و کامنت یادتون نره لطفا❤️🍓
۷.۰k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.