ازدواج سوری پارت 50
ازدواج سوری پارت 50
ویو تهیونگ
سرمو گذاشتم روی پای ات گرفت با موهام بازی کردن
ـ چه اهنگ قشنگیه
ات ـ اوهوم خیلی
چند دقیقه بعد...
ات ـ ته؟
ـ جانم؟
ات ـ میشه زندگی نامتو برام تعریف کنی؟
ـ میخوای بدونی؟
ات ـ هوم
ـ باشه
ات ـ.....
ـ من 5سالم بود، با اینکه پولدار بودیم بابام مامانمو میزد نمیدونم سر چی فقط میدونم اینکه بابام داشت به مامانم خیانت میکرد همش مست میومد خونه تا اینکه 16 سالم شد ما با پسرا یه گروه هفت نفره بودیم همفتامون عشقمون به موسیقی بود و از اون سن نوجوانی دبیو کردیم کوچیک ترینمون کوک بود یونگی بخاطر موسیقی خانوادش اونو از خونه انداختن بیرون اولین بردی که داشتیم سال 2016بود ما فقط زیادی تلاش کردیم همین
ات ـ اما بهش رسیدید
ـ اره تا اینکه جین رفت سربازی و بعدش هوپی اما ما نمیتونستم اهنگ گروهی بخونیم چون دو نفرمون نبودن بجاش اهنگ سولو دادیم بیرون و تا اینکه قرار دادمون تموم شد اما ما از هم جدا نشدیم و هرکدوممنون یه عشق واسه خودمون پیدا کردیم به جز من، من دنبال یکی مثال خودم بودم که الان پیدا کردم
ات ـ *خنده*من اونی هستم که تو دنبالش بودی؟
ـ اره تو روباهی بودی که گرگه دنبالش بود
ات ـ یااا منو نخندون*خنده*
ویو ات
اهنگه تموم شده و اهنگ "Home" گذاشتم
ته ـ میخوای اهنگ منو بشنوی؟
ـ اما اهنگتو که ندارم
ته ـ نت که داری؟
ـ اره
گوشیمو ازم گرفت و رفت تو گوگل گوشیم اهنگ "stigma" رو سرج کرد و پلیش کرد
ته ـ قشنگ گوش کن
ـ باشه
اهنگ قشنگی بود بعضی از جاهاش رو هم خود ته میخوند صداش با صدای اهنگه مو نمیزد
ـ هنوزم صدات همون شکلیه
ته ـ شیجا؟
ـ اوهوم *خنده ی ریز*
اهنگه تموم شد و تهیونگ گوشیمو بهم داد منم اهنگه رو دانلود کردم ساعت هشت بود سوار ماشین شدیم و دوستای مین هیوک رو رسوندیم خونشون و خودمونم حرکت کردیم سمت خونه مین هیوک خوابش برده بود و بعد از چند دقیقه رسیدیم خونه تهیونگ مین هیوکو کول کرد
و در زدم یونگی درو باز کرد مین هیوکو از تهیونگ گرفتو بردش رو تخت و خودمون هم رفتیم داخل
ویو تهیونگ
سرمو گذاشتم روی پای ات گرفت با موهام بازی کردن
ـ چه اهنگ قشنگیه
ات ـ اوهوم خیلی
چند دقیقه بعد...
ات ـ ته؟
ـ جانم؟
ات ـ میشه زندگی نامتو برام تعریف کنی؟
ـ میخوای بدونی؟
ات ـ هوم
ـ باشه
ات ـ.....
ـ من 5سالم بود، با اینکه پولدار بودیم بابام مامانمو میزد نمیدونم سر چی فقط میدونم اینکه بابام داشت به مامانم خیانت میکرد همش مست میومد خونه تا اینکه 16 سالم شد ما با پسرا یه گروه هفت نفره بودیم همفتامون عشقمون به موسیقی بود و از اون سن نوجوانی دبیو کردیم کوچیک ترینمون کوک بود یونگی بخاطر موسیقی خانوادش اونو از خونه انداختن بیرون اولین بردی که داشتیم سال 2016بود ما فقط زیادی تلاش کردیم همین
ات ـ اما بهش رسیدید
ـ اره تا اینکه جین رفت سربازی و بعدش هوپی اما ما نمیتونستم اهنگ گروهی بخونیم چون دو نفرمون نبودن بجاش اهنگ سولو دادیم بیرون و تا اینکه قرار دادمون تموم شد اما ما از هم جدا نشدیم و هرکدوممنون یه عشق واسه خودمون پیدا کردیم به جز من، من دنبال یکی مثال خودم بودم که الان پیدا کردم
ات ـ *خنده*من اونی هستم که تو دنبالش بودی؟
ـ اره تو روباهی بودی که گرگه دنبالش بود
ات ـ یااا منو نخندون*خنده*
ویو ات
اهنگه تموم شده و اهنگ "Home" گذاشتم
ته ـ میخوای اهنگ منو بشنوی؟
ـ اما اهنگتو که ندارم
ته ـ نت که داری؟
ـ اره
گوشیمو ازم گرفت و رفت تو گوگل گوشیم اهنگ "stigma" رو سرج کرد و پلیش کرد
ته ـ قشنگ گوش کن
ـ باشه
اهنگ قشنگی بود بعضی از جاهاش رو هم خود ته میخوند صداش با صدای اهنگه مو نمیزد
ـ هنوزم صدات همون شکلیه
ته ـ شیجا؟
ـ اوهوم *خنده ی ریز*
اهنگه تموم شد و تهیونگ گوشیمو بهم داد منم اهنگه رو دانلود کردم ساعت هشت بود سوار ماشین شدیم و دوستای مین هیوک رو رسوندیم خونشون و خودمونم حرکت کردیم سمت خونه مین هیوک خوابش برده بود و بعد از چند دقیقه رسیدیم خونه تهیونگ مین هیوکو کول کرد
و در زدم یونگی درو باز کرد مین هیوکو از تهیونگ گرفتو بردش رو تخت و خودمون هم رفتیم داخل
۷.۶k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.