گناهکار part

( گناهکار )۱۲۸ part


مدیر حسابداری تقی به درب اتاق مدیر پارک جیمین زد با شنیدن صدای بیا وارده اتاق شد به سمته میز جیمین رفت یهو صندلی چرخید و یون بیول روی صندلی جیمین ظاهر شد مدیر حسابداری جاخورد یه غریبه روی صندلی مدیر نشسته بود متعجب گفت : تو کی هستی
یون بیول آرنجش هاشو روی میز گذاشت و هر دو دست هاشو زیره چونه اش برد و خبیثانه لب زد : من شماره دو پارک جیمین هستم ولی بدون زمین تا آسمون باهاش قرق دارم حالا گیج شدی درکت میکنم چون هر اسکل دیگه ای جای تو بود گیج میشد
حسابداره با دهان باز نگاهش میکرد از نظرش فقط این یه دیونه به تمام عیار بود یون بیول از روی صندلی بلند شد و سمته مرد اومد دست روی شونه اش گذاشت و گفت : میتونی بری استعفا نامه تو بنویسی و بیاری اگه نیاری من تو رو اخراج میکنم و اگه من تو رو اخراج نکنم تو دیونه میشی و میری تیمارستان حالا انتخاب با خودته
مرد با ترس از اینکه این یه روانی دیونه باشه با بدو از اتاق خارج شد تا مأمور ها رو خبر کنه یون بیول که از کارش خندش گرفته بود بلند بلند خندید و روی صندلی دوباره نشست در همین حین درب باز شد و جیمین وارده اتاق شد با تعجب و یه ابرو بالا روبه پسرش ایستاد و گفت : تو روی صندلی من چیکار می‌کنی
یون بیول جدی گفت :تو اخراجی پارک جیمین
جیمین چهره جدی ای به خودش گرفت بیشتر عصبی از دورغ همسرش بود همانطور سمته کاناپه توی اتاقش رفت و نشست اخی کشید و گفت : هی بچه از دست تو من چیکار کنم
یون بیول با پوزخند نجوا کرد : من رئیسم و تو رو همین الان اخراج میکنم
جیمین باز هم خندید و با خنده جوابش را داد : رئیس ها هیچوقت این‌جوری نمیکنن بعد از مکثی و جمع کردن خنده اش چهره اش جدی شد و ادامه داد : بیا اینجا بشین بسه رئیس بازی در نیار زود باش دیگه
یون بیول کلافه از روی صندلی بلند شد و به سوی مبل آمد بعد از نشستن روبه روی باباش کلافه پا روی میز گذاشت روبه جیمین نجوا کرد : اوففف اینجا خیلی خسته کننده ست حوصلم سر رفته یه ساعته توی جلسه ای
جیمین : تو که خیلی خوشت اومده بود از ریاست چیشد بچه خسته شدی
یون بیول بیخیال گفت : پارک جیمین از روی لذت که نیومدم مامان گفت بیام منو اومدم دیگه هم برای مامانم اخم نکن
جیمین خیلی جدی مایل به جلو شد و لب زد : توی مسائل زن شوهر دخالت نکن پارک یون بیول این چیزا به منو و مامانت مربوط میشه فهمیدی
یون بیول کلافه سری چرخوند و درحین نگاه کردن به طرف دیگه ای زمزمه کرد : باشه
دیدگاه ها (۲)

( گناهکار ) ۱۲۹ part لحظه ای درب اتاق با شتاب باز شد و همون ...

( گناهکار ) ۱۳۰ part خیلی سرد جوابش را داد ات از گرفتن جواب ...

ادامه پارت قبل یون بیول دلخور از اتاق خارج شد جلوی اتاقش ه...

( گناهکار ) ۱۲۷ part یون بیول به روایت از کار مادرش موهای ما...

( گناهکار ) ۸۱ part نگاه کوتاهی به جیمین انداخت که ریلکس مشغ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط