❌ اصکی ممنوع ❌ ادامه پارت قبل
کوک در حالی که لاله گوش سیترا رو می مکید تو گوشش پچ زد: تهیونگ داره میره انتقام بگیره اما برای این کار ضعیفه، ما هم خیلی وقته میخایم اون کفتار پیر رو کنار بزنیم و قدرتش رو داری، چی میشه اگه غیر مستقیم به تهیونگ کمک کنیم؟
سیترا که از پچ پچ های کوک تو گوشش مور مورش شده بود به سختی گفت: من نمیخوام به تهیونگ کمک کنم.
کوک به سمت ترقوه برامده سیترا را رفت و در حالی که دستش اون پایین بیکار نمونده بود گفت: تو به والری و هیونجین کمک میکنی، اینجوری توله هات رو نگه میداری!
سیترا لبش رو گزید تا ناله اش رو خفه کنه: اگه تهیونگ زنده بمونه والری بی توجه به کارای گذشته اش باهاش نامزد میکنه.
کوک گازی از ترقوه سیترا گرفت و بالاخره از شر شلوار تنگش خلاص شد: اونا همو دوست دارن هانی، تو نمیتونی جلوشونو بگیری، فقط کمکشون کن و بیا شب خوبی داشته باشیم.
سیترا به سمت کوک چرخید و تیشرتش رو دراورد و بدن عضله ای و جذابش رو از نظر گذروند: لعنت بهت جونگکوک، تو چی داری که منو انقدر زود اروم میکنی؟
کوک نیشخندی زد و درحالی که سیترا رو بغل میکرد و به سمت تخت میبرد جواب داد: من شوهرتم بیبی، کارم اروم کردن زنمه!
بیرون از اتاق زوج جذاب عمارت، والری کنار پنجره نشسته بود و به زندگی پر از دردش فکر میکرد.
به اینکه تو تمام این سالا چقدر عذاب کشیده.
به اینکه تو تمام این سالا هیچ پدر و مادری نداشته تا سرش رو تو بغلشون بزاره و با خیال راحت زار بزنه.
ـــ بیا غذاتو بخور.
والری با صدای هیونجین به خودش اومد: میل ندارم.
هیونجین اخم کرد و با چشمای متورمش که حاصل گریه های بی وقفه برای والری بود نگاهش کرد: اگه چیزی نخوری ضعیف میشی.
بغض والری شکست: مگه الان ضعیف نیستم؟ مردم اون بیرونه و من نمیتونم هیچ کاری براش بکنم، از این ضعف بالا تر هم داریم؟
قلب هیونجین فشرده شد و دستای والری رو گرفت: گوش بده قشنگم، اینکه دوهفته از تهیونگ بی خبریم چیز بدی نیست، این نشون میده اون هنوز زنده است.
والری با امیدواری به هیونجین نگاه کرد: راست میگی؟
هیونجین تایید کرد: اگه تهیونگ مرده بود بلافاصله خبرش همه جا می پیچید، به علاوه اون مردی که من دیدم گردن کلفت تر از این حرفاست که به راحتی بمیره.
والری اشکاشو پاک کرد و مثل دختر بچه ها
... ادامه دارد...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
سیترا که از پچ پچ های کوک تو گوشش مور مورش شده بود به سختی گفت: من نمیخوام به تهیونگ کمک کنم.
کوک به سمت ترقوه برامده سیترا را رفت و در حالی که دستش اون پایین بیکار نمونده بود گفت: تو به والری و هیونجین کمک میکنی، اینجوری توله هات رو نگه میداری!
سیترا لبش رو گزید تا ناله اش رو خفه کنه: اگه تهیونگ زنده بمونه والری بی توجه به کارای گذشته اش باهاش نامزد میکنه.
کوک گازی از ترقوه سیترا گرفت و بالاخره از شر شلوار تنگش خلاص شد: اونا همو دوست دارن هانی، تو نمیتونی جلوشونو بگیری، فقط کمکشون کن و بیا شب خوبی داشته باشیم.
سیترا به سمت کوک چرخید و تیشرتش رو دراورد و بدن عضله ای و جذابش رو از نظر گذروند: لعنت بهت جونگکوک، تو چی داری که منو انقدر زود اروم میکنی؟
کوک نیشخندی زد و درحالی که سیترا رو بغل میکرد و به سمت تخت میبرد جواب داد: من شوهرتم بیبی، کارم اروم کردن زنمه!
بیرون از اتاق زوج جذاب عمارت، والری کنار پنجره نشسته بود و به زندگی پر از دردش فکر میکرد.
به اینکه تو تمام این سالا چقدر عذاب کشیده.
به اینکه تو تمام این سالا هیچ پدر و مادری نداشته تا سرش رو تو بغلشون بزاره و با خیال راحت زار بزنه.
ـــ بیا غذاتو بخور.
والری با صدای هیونجین به خودش اومد: میل ندارم.
هیونجین اخم کرد و با چشمای متورمش که حاصل گریه های بی وقفه برای والری بود نگاهش کرد: اگه چیزی نخوری ضعیف میشی.
بغض والری شکست: مگه الان ضعیف نیستم؟ مردم اون بیرونه و من نمیتونم هیچ کاری براش بکنم، از این ضعف بالا تر هم داریم؟
قلب هیونجین فشرده شد و دستای والری رو گرفت: گوش بده قشنگم، اینکه دوهفته از تهیونگ بی خبریم چیز بدی نیست، این نشون میده اون هنوز زنده است.
والری با امیدواری به هیونجین نگاه کرد: راست میگی؟
هیونجین تایید کرد: اگه تهیونگ مرده بود بلافاصله خبرش همه جا می پیچید، به علاوه اون مردی که من دیدم گردن کلفت تر از این حرفاست که به راحتی بمیره.
والری اشکاشو پاک کرد و مثل دختر بچه ها
... ادامه دارد...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۴.۰k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.