مافیای من
#مافیای_من
P:13
(ویو ا.ت)
درحالی که گوشیمو از تو کیفم در میآوردم به سمت کوچه خلوتی رفتم
توی آیدی مینسو رفتم و نوشتم: نقشه گرفت
بعد از پیام دادند گوشیمو خاموش کردم تا سیگنالشون قعط شه و بعد کیفمو همراه کتم گوشه ای گزاشتم و برگشتم به مردایی که پشتم بودن نگاه کردم
دونه دونه به سمتم اومدن تا منو با خودشون ببرن اگه خیلی راحت باهاشون میرفتم زایه بود پس میخاستم مقاومت کنم
اولی که به طرفم اومد یه لگد به وسط پاهاش زدم که بنده خدا از پدر بودن افتاد
دومی به سمتم حمله ور شد که پاهامو بالا آوردم و تو سرش فرود آوردم
سومی و با یه مشت تو صورت و شکم پخش زمین کردم
چهارمی که اومدو یه لگد تو شکمش زدم که خم شد که با آرنجمو رو پشتش فرود آوردم
هرکدوم یه ور پرت شده بودن
منم به سمت کیفم رفتم تا برش دارم که یهو یه دستمال جلوی دهنم قرار گرفت
میدونستم ماده بیهوشیه برای همین نفسمو حبس کردمو خودمو به خواب زدم
بدنمو شل کردم و وانمود به افتادن کردم که یهو تو بغل یکی فرد اومدم
دستشو دور کمرم گزاشته بود که باعث شده بود بخام دستشو بشکونم
حیف چشمام بسته بود وگرنه پاره بود
درحال خود درگیری با خودم بودم که یهو دستشو زیر پاهام بردو بلندم کرد
برای ثانیه ای میخاستم چشمامو باز کنم فکشو خورد کنم ولی خب لو میرفتم نمیشد
بلندم کردو منو داخل ماشین گزاشت
(ویو فلیکس)
بعد از رسیدن به عمارت در ماشینو باز کردم به حالت برآید استایل بغلش کردم و وارد عمارت شدم
وقتی خدمتکار منو دید درو باز کرد و گفت
خدمتکار: آقا یه کار فوری براشون پیش اومده بود برای همین رفتن ولی گفتن که خانم رو تو اتاق خودشون بزارین
با تکون دادن سرم حرفشو تایید کردم و به سمت اتاقی که براش آماده کرده بودن رفتم
درو باز کردم و روی تخت گزاشتمشو پتورو روش کشیدم
بهترین فرصت برای برانداز کردن قیافش بود
چشمای خمار و کشیده داشت پوست رنگ پریده لبای درشت ولی رنگ پریده صورت دراز و زاویه فک تیز با دماغ عروسکی و گودی زیر چشم
گودی زیر چشمش صورت رنگ پریدش و لبای رنگ پریدش همه نشانه های کم خوابیشع
بیخیال شدم و از اتاق بیرون اومدمو به هیونجین زنگ زدم که بعد از چند بوق برداشت
پایان پارت ۱۳😇
P:13
(ویو ا.ت)
درحالی که گوشیمو از تو کیفم در میآوردم به سمت کوچه خلوتی رفتم
توی آیدی مینسو رفتم و نوشتم: نقشه گرفت
بعد از پیام دادند گوشیمو خاموش کردم تا سیگنالشون قعط شه و بعد کیفمو همراه کتم گوشه ای گزاشتم و برگشتم به مردایی که پشتم بودن نگاه کردم
دونه دونه به سمتم اومدن تا منو با خودشون ببرن اگه خیلی راحت باهاشون میرفتم زایه بود پس میخاستم مقاومت کنم
اولی که به طرفم اومد یه لگد به وسط پاهاش زدم که بنده خدا از پدر بودن افتاد
دومی به سمتم حمله ور شد که پاهامو بالا آوردم و تو سرش فرود آوردم
سومی و با یه مشت تو صورت و شکم پخش زمین کردم
چهارمی که اومدو یه لگد تو شکمش زدم که خم شد که با آرنجمو رو پشتش فرود آوردم
هرکدوم یه ور پرت شده بودن
منم به سمت کیفم رفتم تا برش دارم که یهو یه دستمال جلوی دهنم قرار گرفت
میدونستم ماده بیهوشیه برای همین نفسمو حبس کردمو خودمو به خواب زدم
بدنمو شل کردم و وانمود به افتادن کردم که یهو تو بغل یکی فرد اومدم
دستشو دور کمرم گزاشته بود که باعث شده بود بخام دستشو بشکونم
حیف چشمام بسته بود وگرنه پاره بود
درحال خود درگیری با خودم بودم که یهو دستشو زیر پاهام بردو بلندم کرد
برای ثانیه ای میخاستم چشمامو باز کنم فکشو خورد کنم ولی خب لو میرفتم نمیشد
بلندم کردو منو داخل ماشین گزاشت
(ویو فلیکس)
بعد از رسیدن به عمارت در ماشینو باز کردم به حالت برآید استایل بغلش کردم و وارد عمارت شدم
وقتی خدمتکار منو دید درو باز کرد و گفت
خدمتکار: آقا یه کار فوری براشون پیش اومده بود برای همین رفتن ولی گفتن که خانم رو تو اتاق خودشون بزارین
با تکون دادن سرم حرفشو تایید کردم و به سمت اتاقی که براش آماده کرده بودن رفتم
درو باز کردم و روی تخت گزاشتمشو پتورو روش کشیدم
بهترین فرصت برای برانداز کردن قیافش بود
چشمای خمار و کشیده داشت پوست رنگ پریده لبای درشت ولی رنگ پریده صورت دراز و زاویه فک تیز با دماغ عروسکی و گودی زیر چشم
گودی زیر چشمش صورت رنگ پریدش و لبای رنگ پریدش همه نشانه های کم خوابیشع
بیخیال شدم و از اتاق بیرون اومدمو به هیونجین زنگ زدم که بعد از چند بوق برداشت
پایان پارت ۱۳😇
۸.۴k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.