*please stey well*PT13
سریع رفتیم و سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونه ی من قوتی رسیدم زنگ درو زدیم و رفتیم تو وقتی رفتیم تو مامان بابام ازمون استقبال گرمی کردن(مامان ا/ت=م/ا بابای ا/ت=ب/ا)
+سلام
-سلام
م/1:سلام پسرم...خوش اومدی
-ممنون
م/ا:توهم خوش اومدی دخترم
+ممنون
رفتیم تو جیمین رو بردم توی اتاق خودم که وسایلامون رو بزاریم داشتیم میرفتیم بیرون که دیدیم جه یی دم در اتاق وایساده
+یااااشش چرا هیچی نگفتی
^نمیخواستم؟
+یاااا
^همه خواهر بزرگتر دارن ماهم داریم...فقط فرقش اینه که ما باید ناز بکشیم
اومد سمتمو بغلم کرد
+دلم برات تتنگ شده بود
^منم همینطور
-اهم...سلام
جه یی از بغلم اومد بیرونو وقتی جیمین و دید کلی ذوق کرد
^ااااههههه...الان پارک جیمین جلوم وایساده...نمیتونم باور کنم...رزالین یکاری بکن مطمئن بشم خواب نیستم
بعد از این حرفش یدونه سیلی نسارش کردم
-نزنش حالا
+چیکارکنم گفت یکاری کن مطمئن بشم بیدارم منم زحمتشو براش کشیدم
^ممنون مطمئن شدم بیدارم فقط فک کنم جاش موند
+نه فقط یکم قرمز شده
^لطفا سکوت اختیار کن(خیلی رسمی)
-خنده)
م/ا:بچه ها اون بالا چیکار میکنین بیاین پایین دیگه...
+-^اومدیممممم
^بریم دیگه
+بریم...
رفتیم طبقه ی پایین و کنار مامانم ...یکم استرس داشتم پس نرماله که همینجوری با انگشتام ور برم یکم باهم حرف زدیم که زنگ در خورد...
+کس دیگه ای هم قرار بود بیاد؟
م/ا:اره گفتم خالت ایناهم بیان
+مامان اخه من حوصله ی هیونا(#) رو ندارم
م/ا:حالا یه ساعت میشینن و میرن..
با یه لبخند حرصی به جه یی و جیمین نگاه کردم و یه نفسی هم کشیدم...که براین دستشو گذاشت سر شونم و گفت
-ادم رو مخیه؟
+خیلی همش میخواد پز بده مثلا اون الان پزشکی پوست خونده و همش میخواد بگه من دکتر پوستم تا شیش هفت سال هم ازم بزرگتره ولی خب چون سینگل مونده و همه بهش میگن باید ازدواج کنه میگه نه من یه ادم مستقلم تو دانشگاهم بخورده کلاسامون باهم میوفتاد خیلی پز میداد بهم... میخواد به رخ من بکشه
-فاک...خدا بخیر کنه وقتی تو رو با من میبینه
^دقیقا( پوزخنده)
#سلام
+سلام
^سلام
-س...سلام
#هییییییی...الان پارک...جیمین...جلو رومه...جیغغغغغغغغغغ(جیغ بنفشا)
رفتم سمت هیونا و در دهنشو با دستم گرفتم و گفتم
+هیونا بخدا حوصله جیغ ویغاتو ندارم..
#ب اهه(باشه)
دستم و از در دهنش برداشتم که گفت
#اییییش ا/ت احترامم چیز خوبیه
+اره میبینم چطور...اگه احترام کلمه بود تو میشدی
+چرا خاله و مامان نمیان؟من الان میام شماها همینجا بشینید...تا من بیام
-اوکی بیب
+سلام
-سلام
م/1:سلام پسرم...خوش اومدی
-ممنون
م/ا:توهم خوش اومدی دخترم
+ممنون
رفتیم تو جیمین رو بردم توی اتاق خودم که وسایلامون رو بزاریم داشتیم میرفتیم بیرون که دیدیم جه یی دم در اتاق وایساده
+یااااشش چرا هیچی نگفتی
^نمیخواستم؟
+یاااا
^همه خواهر بزرگتر دارن ماهم داریم...فقط فرقش اینه که ما باید ناز بکشیم
اومد سمتمو بغلم کرد
+دلم برات تتنگ شده بود
^منم همینطور
-اهم...سلام
جه یی از بغلم اومد بیرونو وقتی جیمین و دید کلی ذوق کرد
^ااااههههه...الان پارک جیمین جلوم وایساده...نمیتونم باور کنم...رزالین یکاری بکن مطمئن بشم خواب نیستم
بعد از این حرفش یدونه سیلی نسارش کردم
-نزنش حالا
+چیکارکنم گفت یکاری کن مطمئن بشم بیدارم منم زحمتشو براش کشیدم
^ممنون مطمئن شدم بیدارم فقط فک کنم جاش موند
+نه فقط یکم قرمز شده
^لطفا سکوت اختیار کن(خیلی رسمی)
-خنده)
م/ا:بچه ها اون بالا چیکار میکنین بیاین پایین دیگه...
+-^اومدیممممم
^بریم دیگه
+بریم...
رفتیم طبقه ی پایین و کنار مامانم ...یکم استرس داشتم پس نرماله که همینجوری با انگشتام ور برم یکم باهم حرف زدیم که زنگ در خورد...
+کس دیگه ای هم قرار بود بیاد؟
م/ا:اره گفتم خالت ایناهم بیان
+مامان اخه من حوصله ی هیونا(#) رو ندارم
م/ا:حالا یه ساعت میشینن و میرن..
با یه لبخند حرصی به جه یی و جیمین نگاه کردم و یه نفسی هم کشیدم...که براین دستشو گذاشت سر شونم و گفت
-ادم رو مخیه؟
+خیلی همش میخواد پز بده مثلا اون الان پزشکی پوست خونده و همش میخواد بگه من دکتر پوستم تا شیش هفت سال هم ازم بزرگتره ولی خب چون سینگل مونده و همه بهش میگن باید ازدواج کنه میگه نه من یه ادم مستقلم تو دانشگاهم بخورده کلاسامون باهم میوفتاد خیلی پز میداد بهم... میخواد به رخ من بکشه
-فاک...خدا بخیر کنه وقتی تو رو با من میبینه
^دقیقا( پوزخنده)
#سلام
+سلام
^سلام
-س...سلام
#هییییییی...الان پارک...جیمین...جلو رومه...جیغغغغغغغغغغ(جیغ بنفشا)
رفتم سمت هیونا و در دهنشو با دستم گرفتم و گفتم
+هیونا بخدا حوصله جیغ ویغاتو ندارم..
#ب اهه(باشه)
دستم و از در دهنش برداشتم که گفت
#اییییش ا/ت احترامم چیز خوبیه
+اره میبینم چطور...اگه احترام کلمه بود تو میشدی
+چرا خاله و مامان نمیان؟من الان میام شماها همینجا بشینید...تا من بیام
-اوکی بیب
۹.۰k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.