دیانا🦉
دیانا🦉
داشتم تند تند پشت سر هم چرت و پرت میگفتم و گریه میکردم و جیغ میکشیدم که صدای ارسلان اومد
ارسلان= دیانا..... عزیزم منم ارسلان.... دیانا درو باز کن
با صداش آروم شدم خیلی خوشحال بودم که الان اینجاس رفتم قفل درو باز کردم و دوباره نشستم بغل کمد
خودمو کوچیک کردم و زانو هامو بغل کردم
ارسلان اومد تو
+ دیانا....
به ذره اینور و اونور رو نگاه کرد و منو دید اومد جلوم دسشو گذاشت رو صورتم
+ چیشده دیانا..... چرا داشتی جیغ میکشیدی.... ها؟؟..... دیانا.... یه چیزی بگو
_ ارسلان........ من خیلی آدم بدیم مگه نه
+ نه کی همچنین حرفی بت زده تو خیلی دختر خوبی هستی تو عشق م....... دیانا
_ هوم
+ میخاستم امشب بهت یه چیزی بگم اما نشد الان میخام بگم
_ چی... بگو
+ دیانا من یه حسی نسبت به تو دارم نمیدونم چیه ولی..... ولی......
_ ولی چی؟
+ حس میکنم این حسه عشقه... من عاشقت شدم دیا... من خیلی دوست دارم
_ ا.... ارس... ارسلان...... تو..... منو....
+ آره دیانا دوست دارم عاشقتم
_ ارسلان راسش....... منم.... یه حسی به تو دارم..... فک کنم..... منم..... دوست دارم🥺
+ قربونت برم من
اشکامو پاک کرد پریدم تو بغلش سرمو گذاشتم رو سینش یه ذره گریه کردم
ارسلان هم موهامو نوازش میکرد و روی موهامو میبوسید
_ ارسلان
+ جان دلم
_ مامانم بت گفتم بیای پیشم
+ آره عزیزم
_ میشه از اینجا بریم و تو به مامانم بگی که امشب خونه نمیام باهم بریم بیرون🥺😞
+ آره عزیزم حتما
از بغلش اومدم بیرون بهم زل زده بود
و منم بهش زل زدم نگاش رف سمت لبم
+ دیا
_ اشکال نداره
لباشو گذاشت رو لبام و آروم میبوسید خیلی حال میداد بعد 15 مین ازم جدا شد
+ هر چی میخای بردار من برم زنگ بزنم به مامانت
_ باش
داشتم تند تند پشت سر هم چرت و پرت میگفتم و گریه میکردم و جیغ میکشیدم که صدای ارسلان اومد
ارسلان= دیانا..... عزیزم منم ارسلان.... دیانا درو باز کن
با صداش آروم شدم خیلی خوشحال بودم که الان اینجاس رفتم قفل درو باز کردم و دوباره نشستم بغل کمد
خودمو کوچیک کردم و زانو هامو بغل کردم
ارسلان اومد تو
+ دیانا....
به ذره اینور و اونور رو نگاه کرد و منو دید اومد جلوم دسشو گذاشت رو صورتم
+ چیشده دیانا..... چرا داشتی جیغ میکشیدی.... ها؟؟..... دیانا.... یه چیزی بگو
_ ارسلان........ من خیلی آدم بدیم مگه نه
+ نه کی همچنین حرفی بت زده تو خیلی دختر خوبی هستی تو عشق م....... دیانا
_ هوم
+ میخاستم امشب بهت یه چیزی بگم اما نشد الان میخام بگم
_ چی... بگو
+ دیانا من یه حسی نسبت به تو دارم نمیدونم چیه ولی..... ولی......
_ ولی چی؟
+ حس میکنم این حسه عشقه... من عاشقت شدم دیا... من خیلی دوست دارم
_ ا.... ارس... ارسلان...... تو..... منو....
+ آره دیانا دوست دارم عاشقتم
_ ارسلان راسش....... منم.... یه حسی به تو دارم..... فک کنم..... منم..... دوست دارم🥺
+ قربونت برم من
اشکامو پاک کرد پریدم تو بغلش سرمو گذاشتم رو سینش یه ذره گریه کردم
ارسلان هم موهامو نوازش میکرد و روی موهامو میبوسید
_ ارسلان
+ جان دلم
_ مامانم بت گفتم بیای پیشم
+ آره عزیزم
_ میشه از اینجا بریم و تو به مامانم بگی که امشب خونه نمیام باهم بریم بیرون🥺😞
+ آره عزیزم حتما
از بغلش اومدم بیرون بهم زل زده بود
و منم بهش زل زدم نگاش رف سمت لبم
+ دیا
_ اشکال نداره
لباشو گذاشت رو لبام و آروم میبوسید خیلی حال میداد بعد 15 مین ازم جدا شد
+ هر چی میخای بردار من برم زنگ بزنم به مامانت
_ باش
۳۳.۶k
۱۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.