زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت_۱۰۰
دیانا _بعد خوردن غذا با ارسلان رفتیم از اتاق بیرون و غذامون بردیم
مامان ارسلان _بیدار شدید. 😃 بیاید اینجا لباسا و نشونتون بدم
دیانا _باشه مامان جان رفتم کنار ظرفشویی ظرفارو قشنگ شستم و رفتم کنار مامان ارسلان نشستم بفرمایید
مامان ارسلان _اینارو نگاه قشنگن
دیانا _این لباسا برای چین؟
مامان ارسلان _ببین فردا تورو میبریم حموم طبق گفته مامان بزرگ ارسلان بعد شبم ک حنابندونته
دیانا _اهاااا اره چرا این لباسا قرمزن
مامان ارسلان _عروس لباساش اینجوریه تازه یه عالمه هم ابشن داره
دیانا _ولی قشنگه واقعا
رنگشون و همه چیشون
مامان ارسلان _اره خیلی قشنگن شب منو بابای ارسلان میریم بیرون تو و ارسلانم بیایید برای خرید عروسی تون اونجا باید تن بزنیم
دیانا _باشه چشم
اولدوز کجاست راستی
مامان ارسلان _اون پسره ک مربوط ب شما بود اسمش چی بود؟
عههه اههاا اههاااا محراب
دیانا _خب
مامان ارسلان _با اون رفت
دیانا _اها 😁
ارسلان _🤣🤣🤣🤣 متین کو مامان
مامان ارسلان _نمیدونم والا، پیداش نیصت این داداشت
فقط عروسیتون رو دیگه سنتی نیصت هرجور ک میدونید
ب نظر من آتلیه عکساتونو بگیرید بعد با ساقدوشاتون فیلم درصت کنید بمونه و بعدشم هر جور خواستید
دیانا _اوهوم اینجور خوبه پس لباس عروس باید روزی بخریم ک قبلش ساقذوشارو انتخاب کردیم
شما بگید بزرگتری بهتره
مامان ارسلان _ساقدوش؟
اومممممممم
پانیذ_نیکا_اولدوز_بچه برادرم اسمش الین هست _
دیگه دخترا کسیو نمیدونم
تو پسرا
متین_محراب_بچه برادرم اونیکی برادرم اسمش انگین _رضا_
دیانا _ارسلان یه سری دوصت داشت، امیر و ژاتیس بود اسمش میان اونا
اونام ساقدوش باشن دیگه اها مهدیس دیگه همینا دیگ
ارسلان _اره اونا زود میان، فردا شب میرسن نشد عروسیت میندازیم برای فردای پس فردا اصلا باید کارت دعوتم بفرستیم و اینا
مامان ارسلان _اره اینجور بهتره مگ ن دیانا
دیانا _اره مامان جان، اینجور عالیه
ارسلان _دیانا عزیزم بلند شو بریم بیرون
مامان ارسلان _وای سید با هم میریم
ارسلان _ن مامان جان، شما ساعت چند میرید
مامان ارسلان _2ساعت دیگه
ارسلان _خب ما میریم دو ساعت دیگم میام
مامان ارسلان _باشه پسرم
دیانا _بریم آماده بشیم
ارسلان _بریم
ارسلان _دیانا چی بپوشم ب نظرت
دیانا _اون ابیت
ارسلان _باوشه
دیانا _ارسلان بلدی مو ببافی
ارسلان _ن 😂چیجوریه
دیانا _از بس دختر ندیدی
ارسلان_اره دیگ من فقط تو رو دیدم
😊
دیانا _اسونه حالا شب میگم
ارسلان _اوک
برین آماده ای
دیانا _اوهوم بریم
با ارسلان رفتیم سمت پارکینگ و رفتیم بیرون رفتیم یه عالمه لباس خریدیم
ارسلان من قبلیا رو نپوشیدن بزار اونا ی بار تکراری شن باز بخریم
ارسلان_😂😂😂 چیکار کنم اصلا دست خودم نیصت
دیانا - چرا
ارسلان _دوصت دارم همش برات چیز و میز بخرم
دیانا _عههه🤪 باشه به چیز میگم دهنت جز بخوره
ارسلان_کوهم بگی میکنم 😂
دیانا _اونموقع من باید زن کی باشم فرهاد
ارسلان _شیرین میان میگیرم دیگ
دیانا _😂😂😂😂
ارسلان اون بچه رو نگاه
ارسلان _کو
دیانا _با دستم نشونش دادم
ارسلان _وای چقدر با مزس دیانا
دیانا _اره
ارسلان _دیانا گفته باشم من به پسر یه دختر میخوام 😂
دیانا _عهه🤨🤪
من الان بچه نمیارم گفته باشم
ارسلان _😂😂😂😂
موافقی بریم کافه خسته شدیم
اول بریم اینارو ماشین بزاریم بعد بریم کافه
دیانا _اوک
بعد 15 مین رفتیم کافه
ارسلان _چی میخوری عزیزم
دیانا _هرچی فقط بنفش باشه و داغ
ارسلان _😂داغ 😳
ببینم چیز بنفش داغ هست 😂😂😂😂😂
دیانا _گفتی هر چی بخوای میارم برات
ارسلان _اره غیر از این نیصت
دیانا _ارسلان رفت و با یه چیز داغ بنفش برای خودش و من برگشت
ارسلان _اینم از بنفش داغ
دیانا _همینکه گذاشت برداشتمش بردم پیش لبم
ارسلان _عههههه وایسا
دیانا _چیشد
ارسلان _اون لبای خوشگلت بسوزن من چیکار کنم خب؟
کیو بوس کنم
دیانا _ صورتم سرخ شد
ارسلان _خوشگلم حالا خودتو اونجور نکن 😂😂😂😂خجالتی منننن
دیانا _😄 ارسلان لوسم نکن ک لوس میشما
ارسلان _لوس شو بهتر
فک کنم یخ شد
بخوریم حالا
دیانا _اره بخوریم
خوردیمو بلند شدیم رفتیم خونه
مامان اسلام _کبوتران عاشق برگشتید
دیانا _اره 😂😊 بیا مامان جان بیا اینارو ببین قشنگن
مامان ارسلان _مگه میشه سلیقه او بد باشه
بزار ببینم بپوش تن خورت عالی میشه اخه خوشتیپی
بزار بزنم ب تخته چش نخورییی الهییی
دیانا _خجالتم میدید مامان ارسلان رفت اسفند آورد دود کرد برام
ممنون مامان جون
مامان ارسلان _خواهش میکنم دخترم
ارسلان کو
دیانا _ارسلان حیات دستو صورتشو میشوره
مامان ارسلان _اوه میخواید بیا بریم
بیرون ولی فک کنم خسته باشی
دیانا _اره راستش اینقد راه رفتیم فلج شدیم
مامان ارسلان _باشه عزیزم
پس ما میریم اینجا تو یخچال وسایل هست شام درست کنین ما بیرون شام
#پارت_۱۰۰
دیانا _بعد خوردن غذا با ارسلان رفتیم از اتاق بیرون و غذامون بردیم
مامان ارسلان _بیدار شدید. 😃 بیاید اینجا لباسا و نشونتون بدم
دیانا _باشه مامان جان رفتم کنار ظرفشویی ظرفارو قشنگ شستم و رفتم کنار مامان ارسلان نشستم بفرمایید
مامان ارسلان _اینارو نگاه قشنگن
دیانا _این لباسا برای چین؟
مامان ارسلان _ببین فردا تورو میبریم حموم طبق گفته مامان بزرگ ارسلان بعد شبم ک حنابندونته
دیانا _اهاااا اره چرا این لباسا قرمزن
مامان ارسلان _عروس لباساش اینجوریه تازه یه عالمه هم ابشن داره
دیانا _ولی قشنگه واقعا
رنگشون و همه چیشون
مامان ارسلان _اره خیلی قشنگن شب منو بابای ارسلان میریم بیرون تو و ارسلانم بیایید برای خرید عروسی تون اونجا باید تن بزنیم
دیانا _باشه چشم
اولدوز کجاست راستی
مامان ارسلان _اون پسره ک مربوط ب شما بود اسمش چی بود؟
عههه اههاا اههاااا محراب
دیانا _خب
مامان ارسلان _با اون رفت
دیانا _اها 😁
ارسلان _🤣🤣🤣🤣 متین کو مامان
مامان ارسلان _نمیدونم والا، پیداش نیصت این داداشت
فقط عروسیتون رو دیگه سنتی نیصت هرجور ک میدونید
ب نظر من آتلیه عکساتونو بگیرید بعد با ساقدوشاتون فیلم درصت کنید بمونه و بعدشم هر جور خواستید
دیانا _اوهوم اینجور خوبه پس لباس عروس باید روزی بخریم ک قبلش ساقذوشارو انتخاب کردیم
شما بگید بزرگتری بهتره
مامان ارسلان _ساقدوش؟
اومممممممم
پانیذ_نیکا_اولدوز_بچه برادرم اسمش الین هست _
دیگه دخترا کسیو نمیدونم
تو پسرا
متین_محراب_بچه برادرم اونیکی برادرم اسمش انگین _رضا_
دیانا _ارسلان یه سری دوصت داشت، امیر و ژاتیس بود اسمش میان اونا
اونام ساقدوش باشن دیگه اها مهدیس دیگه همینا دیگ
ارسلان _اره اونا زود میان، فردا شب میرسن نشد عروسیت میندازیم برای فردای پس فردا اصلا باید کارت دعوتم بفرستیم و اینا
مامان ارسلان _اره اینجور بهتره مگ ن دیانا
دیانا _اره مامان جان، اینجور عالیه
ارسلان _دیانا عزیزم بلند شو بریم بیرون
مامان ارسلان _وای سید با هم میریم
ارسلان _ن مامان جان، شما ساعت چند میرید
مامان ارسلان _2ساعت دیگه
ارسلان _خب ما میریم دو ساعت دیگم میام
مامان ارسلان _باشه پسرم
دیانا _بریم آماده بشیم
ارسلان _بریم
ارسلان _دیانا چی بپوشم ب نظرت
دیانا _اون ابیت
ارسلان _باوشه
دیانا _ارسلان بلدی مو ببافی
ارسلان _ن 😂چیجوریه
دیانا _از بس دختر ندیدی
ارسلان_اره دیگ من فقط تو رو دیدم
😊
دیانا _اسونه حالا شب میگم
ارسلان _اوک
برین آماده ای
دیانا _اوهوم بریم
با ارسلان رفتیم سمت پارکینگ و رفتیم بیرون رفتیم یه عالمه لباس خریدیم
ارسلان من قبلیا رو نپوشیدن بزار اونا ی بار تکراری شن باز بخریم
ارسلان_😂😂😂 چیکار کنم اصلا دست خودم نیصت
دیانا - چرا
ارسلان _دوصت دارم همش برات چیز و میز بخرم
دیانا _عههه🤪 باشه به چیز میگم دهنت جز بخوره
ارسلان_کوهم بگی میکنم 😂
دیانا _اونموقع من باید زن کی باشم فرهاد
ارسلان _شیرین میان میگیرم دیگ
دیانا _😂😂😂😂
ارسلان اون بچه رو نگاه
ارسلان _کو
دیانا _با دستم نشونش دادم
ارسلان _وای چقدر با مزس دیانا
دیانا _اره
ارسلان _دیانا گفته باشم من به پسر یه دختر میخوام 😂
دیانا _عهه🤨🤪
من الان بچه نمیارم گفته باشم
ارسلان _😂😂😂😂
موافقی بریم کافه خسته شدیم
اول بریم اینارو ماشین بزاریم بعد بریم کافه
دیانا _اوک
بعد 15 مین رفتیم کافه
ارسلان _چی میخوری عزیزم
دیانا _هرچی فقط بنفش باشه و داغ
ارسلان _😂داغ 😳
ببینم چیز بنفش داغ هست 😂😂😂😂😂
دیانا _گفتی هر چی بخوای میارم برات
ارسلان _اره غیر از این نیصت
دیانا _ارسلان رفت و با یه چیز داغ بنفش برای خودش و من برگشت
ارسلان _اینم از بنفش داغ
دیانا _همینکه گذاشت برداشتمش بردم پیش لبم
ارسلان _عههههه وایسا
دیانا _چیشد
ارسلان _اون لبای خوشگلت بسوزن من چیکار کنم خب؟
کیو بوس کنم
دیانا _ صورتم سرخ شد
ارسلان _خوشگلم حالا خودتو اونجور نکن 😂😂😂😂خجالتی منننن
دیانا _😄 ارسلان لوسم نکن ک لوس میشما
ارسلان _لوس شو بهتر
فک کنم یخ شد
بخوریم حالا
دیانا _اره بخوریم
خوردیمو بلند شدیم رفتیم خونه
مامان اسلام _کبوتران عاشق برگشتید
دیانا _اره 😂😊 بیا مامان جان بیا اینارو ببین قشنگن
مامان ارسلان _مگه میشه سلیقه او بد باشه
بزار ببینم بپوش تن خورت عالی میشه اخه خوشتیپی
بزار بزنم ب تخته چش نخورییی الهییی
دیانا _خجالتم میدید مامان ارسلان رفت اسفند آورد دود کرد برام
ممنون مامان جون
مامان ارسلان _خواهش میکنم دخترم
ارسلان کو
دیانا _ارسلان حیات دستو صورتشو میشوره
مامان ارسلان _اوه میخواید بیا بریم
بیرون ولی فک کنم خسته باشی
دیانا _اره راستش اینقد راه رفتیم فلج شدیم
مامان ارسلان _باشه عزیزم
پس ما میریم اینجا تو یخچال وسایل هست شام درست کنین ما بیرون شام
۵۰.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.