رمان آخرین بوسه🤤
رمان آخرین بوسه🤤
پارت دهم...👇
دیانا:( قضیه از این قراره که منو نیکا و چند تا جوون دیگه پیش یک آدمی که کارای خلاف مثل دزدی و قلدری و این کارا میکنن کار میکنیم تا اینکه نیکا نیاز به پول داره و مجبور میشه از ابن عوضی پول قرض بگیره...)
متین:( چقدر؟)
دیانا:( ده ملیارد)
متین:( خووو)
دیانا:( و قرار بوده که نیکا بعد از یک سال بدهیشو پس بده ولی نمیتونه و رئیسش بهش گفته باید برا جبران بدهیش تا آخر این ماه تورو بکشه🙂)
متین:( ینی نیکا باید منو بکشه؟😅)
دیاناول خا نیکا وقتی با تو آشنا میشه عاشقت میشه و دلش نمیاد بهت صدمه ای بزنه واسه همین میره به رئیسمون میگه که این کارو نمیکنه و رئیس سرش داد میزنه بعد نیکا میگه که به پلیس لو میدمت و رئیس عصبانی میشه و نیکا رویک دل سیر کتک میزنه و ...)
متین:( گوه خورده اصن به نیکا دست زده😡، دنبالم بیا ببینم!)
میرن اداره پلیس و تمام ماجرا رو به پلیس میگن بعد با پلیس میرن به جایی که رئیس بوده و میگیرنش...
موقعی که داشتن رئیس رو میزاشتن تو ماشین میگه:( نشونتون میدم!!) و میبرنش...
دیانا:( تموم شد دیگه آزادیم😭)
متین:( مرتیکه عوضی)
بعد رفتن پیش نیکا....
متین رفت داخل ، نیکا:( متین🥺)
متین:( نیکاممم🥺)
بعد متبن رفت سمت نبکا و بغلش کرد...
نیکا گریه میکرد، متین:( تموم شد دورت بگردم، افتاد زندان...)
نیکا:( متین منو ببخش😭)
متین:( تقصیر تو نبود خوشگلم)
نیکا:( من مبخواستم بکشمت😭)
متین:( اشکال نداره تازشم اگه قرار باشه با دست تو کشته بشم چه بهتر که بمیرم)
نیکا:( متین اینجوری نگو😭)
متین:( چش )
نیکا خودشو تو بغل متین جا میکرد و متینو محکم فشار میداد🥺
بعد پنج دقیقه دیانا اومد داخل، دیانا:( به به میبینم که بهم رسیدید😍)
نیکا:( دیاااا😭)
دیانا رفت جلو و نیکا رو بغل کرد ، دیانا:( جون دلممم)
نیکا:( مرسی که نجاتم دادی😭)
دیانا:( اخه گرازم نجاتت نمیدادم کی میخواس برام عر بزنه ، کی میخواس نتمو تموم کنه ، کی میخواس لوازم آرایشامو بدزده🥺)
نیکا:( خیلی گوساله ای🥺)
دیانا:( شوهرته🥺)
نیکا:( عمته🥺)
دیانا:( ننته🥺)
نیکا:( ایش اصن خودتی🥺)
دیانا:( گراز خودمی🥺)
نیکا:( توهم گوساله ابدیمی🥺)
دیانا:( ببا بغلم ببینممم)
هم دبگه رو محکم بغل کردن و با فحش قربون صدقه هم میرفتن🥺
پارت دهم...👇
دیانا:( قضیه از این قراره که منو نیکا و چند تا جوون دیگه پیش یک آدمی که کارای خلاف مثل دزدی و قلدری و این کارا میکنن کار میکنیم تا اینکه نیکا نیاز به پول داره و مجبور میشه از ابن عوضی پول قرض بگیره...)
متین:( چقدر؟)
دیانا:( ده ملیارد)
متین:( خووو)
دیانا:( و قرار بوده که نیکا بعد از یک سال بدهیشو پس بده ولی نمیتونه و رئیسش بهش گفته باید برا جبران بدهیش تا آخر این ماه تورو بکشه🙂)
متین:( ینی نیکا باید منو بکشه؟😅)
دیاناول خا نیکا وقتی با تو آشنا میشه عاشقت میشه و دلش نمیاد بهت صدمه ای بزنه واسه همین میره به رئیسمون میگه که این کارو نمیکنه و رئیس سرش داد میزنه بعد نیکا میگه که به پلیس لو میدمت و رئیس عصبانی میشه و نیکا رویک دل سیر کتک میزنه و ...)
متین:( گوه خورده اصن به نیکا دست زده😡، دنبالم بیا ببینم!)
میرن اداره پلیس و تمام ماجرا رو به پلیس میگن بعد با پلیس میرن به جایی که رئیس بوده و میگیرنش...
موقعی که داشتن رئیس رو میزاشتن تو ماشین میگه:( نشونتون میدم!!) و میبرنش...
دیانا:( تموم شد دیگه آزادیم😭)
متین:( مرتیکه عوضی)
بعد رفتن پیش نیکا....
متین رفت داخل ، نیکا:( متین🥺)
متین:( نیکاممم🥺)
بعد متبن رفت سمت نبکا و بغلش کرد...
نیکا گریه میکرد، متین:( تموم شد دورت بگردم، افتاد زندان...)
نیکا:( متین منو ببخش😭)
متین:( تقصیر تو نبود خوشگلم)
نیکا:( من مبخواستم بکشمت😭)
متین:( اشکال نداره تازشم اگه قرار باشه با دست تو کشته بشم چه بهتر که بمیرم)
نیکا:( متین اینجوری نگو😭)
متین:( چش )
نیکا خودشو تو بغل متین جا میکرد و متینو محکم فشار میداد🥺
بعد پنج دقیقه دیانا اومد داخل، دیانا:( به به میبینم که بهم رسیدید😍)
نیکا:( دیاااا😭)
دیانا رفت جلو و نیکا رو بغل کرد ، دیانا:( جون دلممم)
نیکا:( مرسی که نجاتم دادی😭)
دیانا:( اخه گرازم نجاتت نمیدادم کی میخواس برام عر بزنه ، کی میخواس نتمو تموم کنه ، کی میخواس لوازم آرایشامو بدزده🥺)
نیکا:( خیلی گوساله ای🥺)
دیانا:( شوهرته🥺)
نیکا:( عمته🥺)
دیانا:( ننته🥺)
نیکا:( ایش اصن خودتی🥺)
دیانا:( گراز خودمی🥺)
نیکا:( توهم گوساله ابدیمی🥺)
دیانا:( ببا بغلم ببینممم)
هم دبگه رو محکم بغل کردن و با فحش قربون صدقه هم میرفتن🥺
۵.۳k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.