Part 9
Part 9
deep wound = زخم عمیق
از خودم یه مجسمه میسازم جئون جانگ کوک فقط صبر کن و ببین
@رسیدیم رئیس
_ پیاده شو
بدون توجه به جونگکوک از ماشین پیاده شدم
خونه ای که میدیدم خونه نبود قصر بود ، دم در عمارت پر شده بود از بادیگاردها و خدمتکارایی که مشغول کار بودن ، شاید اگه قبل از اینکه عوض بشم این عمارت رو میدیدم حتما برام خیلی جالب و هیجان انگیز بود ولی الان برام مهم نیست اینجا باشم یا توی یه متروکه
جونگکوک دستشو گذاشت روی زخم بازوم و فشار داد و منو با خودش کشید
هیچ ری اکشن خاصی نشون ندادم ، حتی درد دیگه برام معنی نداشت
جونگکوک ویو :
زخم دستشو گرفتم و فشار دادم و اونو به دنبال خودم کشیدم
برام عجیب بود که هیچ ری اکشنی نسبت به درد و حرکت من نشون نداد
جونگکوک ا/ت رو دنبال خودش کشید و به عمارت برد
جکسونم پشت سرشون راه افتاد
ا/ت ویو:
منو به عمارت کشوند و پیش خانم تقریباً مُسنی برد
_ خانم لی از امروز این یکی از خدمتکارای خونست
همون لحظه داد زد
_جکسون همه ی خدمتکارارو بفرست برن
چشمای خانم لی داشت از تعجب درمیومد
ا/ت هم تا قبل از این فکر میکرد چون تنها نیست کارش راحت تره ولی جونگکوک عوضی تر از این حرفا بود
_ خانم لی ، بهش قوانین و کارایی که باید انجام بده رو یاد بدین
&چشم
حتی خانم لی هم جرات مخالفت کردن با جئون رو نداشت
صدرصد هرکی با این مرد مخالفت میکرد به فجیه ترین شکل ممکن کشته میشد
+سلام من ا/ت هستم
&سلام دخترم ، منم قدیمی ترین فرد این عمارت ، خانم لی هستم
جونگکوک گفت
_از الان کارتو اینجا شروع میکنی
و اگه ببینم کارتو درست انجام ندی تنبیه میشی
+بله قربان
جونگکوک از ا/ت انتظار مقاومت کردن داشت
و از کاراش تعجب میکرد
ولی خبر نداشت ا/ت دیگه دختره ترسوی سابق نیست......
deep wound = زخم عمیق
از خودم یه مجسمه میسازم جئون جانگ کوک فقط صبر کن و ببین
@رسیدیم رئیس
_ پیاده شو
بدون توجه به جونگکوک از ماشین پیاده شدم
خونه ای که میدیدم خونه نبود قصر بود ، دم در عمارت پر شده بود از بادیگاردها و خدمتکارایی که مشغول کار بودن ، شاید اگه قبل از اینکه عوض بشم این عمارت رو میدیدم حتما برام خیلی جالب و هیجان انگیز بود ولی الان برام مهم نیست اینجا باشم یا توی یه متروکه
جونگکوک دستشو گذاشت روی زخم بازوم و فشار داد و منو با خودش کشید
هیچ ری اکشن خاصی نشون ندادم ، حتی درد دیگه برام معنی نداشت
جونگکوک ویو :
زخم دستشو گرفتم و فشار دادم و اونو به دنبال خودم کشیدم
برام عجیب بود که هیچ ری اکشنی نسبت به درد و حرکت من نشون نداد
جونگکوک ا/ت رو دنبال خودش کشید و به عمارت برد
جکسونم پشت سرشون راه افتاد
ا/ت ویو:
منو به عمارت کشوند و پیش خانم تقریباً مُسنی برد
_ خانم لی از امروز این یکی از خدمتکارای خونست
همون لحظه داد زد
_جکسون همه ی خدمتکارارو بفرست برن
چشمای خانم لی داشت از تعجب درمیومد
ا/ت هم تا قبل از این فکر میکرد چون تنها نیست کارش راحت تره ولی جونگکوک عوضی تر از این حرفا بود
_ خانم لی ، بهش قوانین و کارایی که باید انجام بده رو یاد بدین
&چشم
حتی خانم لی هم جرات مخالفت کردن با جئون رو نداشت
صدرصد هرکی با این مرد مخالفت میکرد به فجیه ترین شکل ممکن کشته میشد
+سلام من ا/ت هستم
&سلام دخترم ، منم قدیمی ترین فرد این عمارت ، خانم لی هستم
جونگکوک گفت
_از الان کارتو اینجا شروع میکنی
و اگه ببینم کارتو درست انجام ندی تنبیه میشی
+بله قربان
جونگکوک از ا/ت انتظار مقاومت کردن داشت
و از کاراش تعجب میکرد
ولی خبر نداشت ا/ت دیگه دختره ترسوی سابق نیست......
۵۴.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.