رمان فیک‹اگر نبودی›💜🌙
رمان فیک‹اگر نبودی›💜🌙
پارت⁸
⊱⋅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ⋅⊰
برگشتم و با چشم به جین اشاره کردم که نگاهی به گوشی انداخت و خیالش راحت شد.
مرد: ببین شوانگ،این هیچی نداره خیالت راحت این دوتا رو بکش و بیا پایین تا بریم.
چی..بکشمون؟؟
جین: چیکاررررر میکنیننن عوضیااااا
مرد با پوزخند گفت: دیگه از امروز به بعد بی تی اس شش عضو داره.
خیالم راحت بود که شوگا الان داره همه چی رو میبینه حتما زود میرسه.
شوگا..
چقد دلم واسش تنگ شده..
مرد: خوب فک کنم اول از اون دختره شروع کنیم. اخی بیچاره ببین چقد ترسیده!
از لحن چندشش حالم به هم خورد.
مرد بازومو که تیر خورده بود محکم فشار داد ولی خم به ابرو نیاوردم و همونجوری با خشم بهشون زل زدم.
درد بازوم اونقد زیاد بود که از درون داشتم اتیش میگرفتم.
جین: بهشششششش دستتتتت نزنننننن عوضی کثافطططططط.
مرد: تو فشار نخور، شیر موز بخور.
بعدم قهقه خنده ای زد.
کثافطططط اشغالللللللل کاشش میشد خفششش کنم.
مردی که منو گرفته بود یهو داد زد: چیانگگگگ اوون دختره گوشی و گذاشته روی فیلممم!
الان همه میان اینجااااااا.
مرده همونطور که جین و گرفته بود سریع با پا گوشی جین و از بالکن پرت کرد پایین و برگشت طرف من.
مرد: که حالا سر من شیره میمالی اره؟
و یهو سیلی محکمی بم زد صورتم سوخت..
جین با عصبانیت از فرصت استفاده کرد و با آرنجش محکم کوبید تو صورت مرده که پخش زمین شد.
جین تفنگ و گرفت سمت اون مرده.
جین: منو دست کم گرفتی چیانگ! من ورد وای هندسامم، نه؟
مرد پشت سر من موهامو محکم تر کشید اسلحه رو گرفت روی مغزم: اگه چیانگ و بکشی این دختره هم میمیره..
جین یه دفعه نگاش سرد شد و به مرد گفت: منو تهدید میکنی؟ بکشش.. اون دختر واسم مهم نیس!
چیییییی؟
من بمیرممممم؟
یعنی..انقد جین از من متنفره؟
انقد زشتم که..
احساس کردم روحم همراه قلبم هزار تیکه شد..
هه..منو باش که میخواستم فداکاری کنم جین چیزیش نشه..
مگه من نمیخواستم بمیرم؟ بیا مرگ با پای خودش اومد پیشم.چه بهتر..
یه دفعه در اتاق با صدای محکمی باز شد.
برگشتم که با دوتا چشم گربه ای روبه رو شدم..
من این چشم هارو میشناسم..
چند ساله همدم تنهایی هامن..
شوگا..چقد بزرگ شدی..
رامم رامممم😂
خماری های بیچاره😂
پارتتت حساسسس
پارت⁸
⊱⋅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ⋅⊰
برگشتم و با چشم به جین اشاره کردم که نگاهی به گوشی انداخت و خیالش راحت شد.
مرد: ببین شوانگ،این هیچی نداره خیالت راحت این دوتا رو بکش و بیا پایین تا بریم.
چی..بکشمون؟؟
جین: چیکاررررر میکنیننن عوضیااااا
مرد با پوزخند گفت: دیگه از امروز به بعد بی تی اس شش عضو داره.
خیالم راحت بود که شوگا الان داره همه چی رو میبینه حتما زود میرسه.
شوگا..
چقد دلم واسش تنگ شده..
مرد: خوب فک کنم اول از اون دختره شروع کنیم. اخی بیچاره ببین چقد ترسیده!
از لحن چندشش حالم به هم خورد.
مرد بازومو که تیر خورده بود محکم فشار داد ولی خم به ابرو نیاوردم و همونجوری با خشم بهشون زل زدم.
درد بازوم اونقد زیاد بود که از درون داشتم اتیش میگرفتم.
جین: بهشششششش دستتتتت نزنننننن عوضی کثافطططططط.
مرد: تو فشار نخور، شیر موز بخور.
بعدم قهقه خنده ای زد.
کثافطططط اشغالللللللل کاشش میشد خفششش کنم.
مردی که منو گرفته بود یهو داد زد: چیانگگگگ اوون دختره گوشی و گذاشته روی فیلممم!
الان همه میان اینجااااااا.
مرده همونطور که جین و گرفته بود سریع با پا گوشی جین و از بالکن پرت کرد پایین و برگشت طرف من.
مرد: که حالا سر من شیره میمالی اره؟
و یهو سیلی محکمی بم زد صورتم سوخت..
جین با عصبانیت از فرصت استفاده کرد و با آرنجش محکم کوبید تو صورت مرده که پخش زمین شد.
جین تفنگ و گرفت سمت اون مرده.
جین: منو دست کم گرفتی چیانگ! من ورد وای هندسامم، نه؟
مرد پشت سر من موهامو محکم تر کشید اسلحه رو گرفت روی مغزم: اگه چیانگ و بکشی این دختره هم میمیره..
جین یه دفعه نگاش سرد شد و به مرد گفت: منو تهدید میکنی؟ بکشش.. اون دختر واسم مهم نیس!
چیییییی؟
من بمیرممممم؟
یعنی..انقد جین از من متنفره؟
انقد زشتم که..
احساس کردم روحم همراه قلبم هزار تیکه شد..
هه..منو باش که میخواستم فداکاری کنم جین چیزیش نشه..
مگه من نمیخواستم بمیرم؟ بیا مرگ با پای خودش اومد پیشم.چه بهتر..
یه دفعه در اتاق با صدای محکمی باز شد.
برگشتم که با دوتا چشم گربه ای روبه رو شدم..
من این چشم هارو میشناسم..
چند ساله همدم تنهایی هامن..
شوگا..چقد بزرگ شدی..
رامم رامممم😂
خماری های بیچاره😂
پارتتت حساسسس
۳.۰k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.