رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ماهور
#پارت_۹۲
_جای بحثی نمونده خوابم میاد
یکم فک کردم یادم بیاد چی تنمه زیرمانتوم!؟ اهان یه تاپ پوشیده بدرد نیمخوره ک خخ
شالمو درواردم و کش موهامو بازکردم _میخام لباس عوض کنم!
فک کردم الان با پررویی میگه خب عوض کن کاریت ندارم سرجام وایسادم
رفت سمت در و گفت منم ی زنگ میزنم به ملیس میگم نمیرم خونه امیدوارم هنوزخونه عموم باشه
هنو هیچی نگفته بودم رفت بیرون اه پسره ی بی ذوق!
منو نهایتابالباس مجلسی بلند دیده بود خبب چ بلایی سرت بیارم؟! داشتم چمدونمو زیرو رو میکردم هیچی چشممو نگرفت لباس خواب بازم بپوشم یچی بم میگه ناامیدانه شلوارک مشکی با نیم تنه ستشو برداشتمو عوض کردم ی کوچولوعم خودمو برانداز کردم خب خیلی مشکی به پوستم میاد چ جیگری م چرامنو نمی بینه این؟!! تو همین فکرا بودمو چمدونمو بستم که ماهور اومد
_ ی درزدنی چیزی!
+اوه ببخشید ترانه خانوم که دومین باره قراره تو بغلم بخابی چ در زدنی؟ درضمن در زدم نشنیدی!
خندم گرف هنویادشه شب عقد سپهرو!
چه شبی بود! میخواستم یه چیزی بگم که دیدم ماهور داره نگام میکنه!
رفتم نزدیکش _چیو دید میزنی هان؟!!!
+من هزارو یکبار به تومیگم میخوای انقد توچش نباشی درست لباس بپوش!
_شرمندتم گشت ارشاد میخوام بخابم با تاپ شلوارک میخابم ن بامانتوشلوار!
منکه مشکلی ندارم میگیرم میخابم تخت به این بزرگی ی گوشه بگیر بخاب گاومیشِ هرکولِ
اومد جلو ومن عقب عقب میرفتم
_ماهور دستموشکوندی ایندفعه دس بهم بزنی جیغ میزنم
خندید + امشب کلی منوالاف کردی میفمی؟ خب تنبیه ت باخودت! کلی بهم بدهکاری! یبارم داشتی زیر ماشین میرفتی!
_ پررو شدی! چه خبرا!؟ ب روانشناس مراجعه کردی بلاخره؟ یا رفتی دریاچه ارومیه بانمک شدی!؟
هیچی نگفت فقط نگام میکرد
گونه شو بوسیدم _خبب مرسی بابت همه چی شب بخیر اون پایینم میتونی بخابی! ب من چه
_ب من چه
رفتم روی تخت دراز کشیدم و پتورو کشیدم رو خودم ماهور چن مین وایساد اگه الان رو زمین بخوابه چی؟!!
اومد سمت تخت و بعد یکم مکث کنار دراز کشید بدبختی خابم نمیبرد که! هی این پهلو اون پهلو میشدم که کفر ماهور در اومد
+ترانه! میذاری بکپیم یا نه!؟
_خابم نمیبره خب!
+چرا!؟
_ گشنمه!
+اون گوشی کنارتو بردار1 و بگیر بزنگ رسپشن یچی میارن بخوری!
دودل گوشیو برداشتم ساعت 1 شب هووف گفتم دوتا ساندویچ بیارن با نوشابه چراغ خواب کنار تختوروشن کردم در اتاقو زدن بلند شدم برم ماهور چنان دستموکشید که افتادم روش
_ داره در می...
+میخای اینجوری بری حتما!؟ ب خودم نگاکردم خندیدم
+نمیخوای بلند شی؟ اروم رفتم کنار ماهور درو بازکرد وساندویچارو گرفت اخیش چقد گشنمه
درو بست و کنارم نشست سریع شروع کردم درش اوردم ماهورباز گرفت بخابه
یاد ی چیزی افتادم!...
#دورترین_نزدیک
چطوره؟!😉
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #تنهایی #تکست_خاص #تکست_ناب #عاشقانه #عشق #خاصترین #دلنشین
_جای بحثی نمونده خوابم میاد
یکم فک کردم یادم بیاد چی تنمه زیرمانتوم!؟ اهان یه تاپ پوشیده بدرد نیمخوره ک خخ
شالمو درواردم و کش موهامو بازکردم _میخام لباس عوض کنم!
فک کردم الان با پررویی میگه خب عوض کن کاریت ندارم سرجام وایسادم
رفت سمت در و گفت منم ی زنگ میزنم به ملیس میگم نمیرم خونه امیدوارم هنوزخونه عموم باشه
هنو هیچی نگفته بودم رفت بیرون اه پسره ی بی ذوق!
منو نهایتابالباس مجلسی بلند دیده بود خبب چ بلایی سرت بیارم؟! داشتم چمدونمو زیرو رو میکردم هیچی چشممو نگرفت لباس خواب بازم بپوشم یچی بم میگه ناامیدانه شلوارک مشکی با نیم تنه ستشو برداشتمو عوض کردم ی کوچولوعم خودمو برانداز کردم خب خیلی مشکی به پوستم میاد چ جیگری م چرامنو نمی بینه این؟!! تو همین فکرا بودمو چمدونمو بستم که ماهور اومد
_ ی درزدنی چیزی!
+اوه ببخشید ترانه خانوم که دومین باره قراره تو بغلم بخابی چ در زدنی؟ درضمن در زدم نشنیدی!
خندم گرف هنویادشه شب عقد سپهرو!
چه شبی بود! میخواستم یه چیزی بگم که دیدم ماهور داره نگام میکنه!
رفتم نزدیکش _چیو دید میزنی هان؟!!!
+من هزارو یکبار به تومیگم میخوای انقد توچش نباشی درست لباس بپوش!
_شرمندتم گشت ارشاد میخوام بخابم با تاپ شلوارک میخابم ن بامانتوشلوار!
منکه مشکلی ندارم میگیرم میخابم تخت به این بزرگی ی گوشه بگیر بخاب گاومیشِ هرکولِ
اومد جلو ومن عقب عقب میرفتم
_ماهور دستموشکوندی ایندفعه دس بهم بزنی جیغ میزنم
خندید + امشب کلی منوالاف کردی میفمی؟ خب تنبیه ت باخودت! کلی بهم بدهکاری! یبارم داشتی زیر ماشین میرفتی!
_ پررو شدی! چه خبرا!؟ ب روانشناس مراجعه کردی بلاخره؟ یا رفتی دریاچه ارومیه بانمک شدی!؟
هیچی نگفت فقط نگام میکرد
گونه شو بوسیدم _خبب مرسی بابت همه چی شب بخیر اون پایینم میتونی بخابی! ب من چه
_ب من چه
رفتم روی تخت دراز کشیدم و پتورو کشیدم رو خودم ماهور چن مین وایساد اگه الان رو زمین بخوابه چی؟!!
اومد سمت تخت و بعد یکم مکث کنار دراز کشید بدبختی خابم نمیبرد که! هی این پهلو اون پهلو میشدم که کفر ماهور در اومد
+ترانه! میذاری بکپیم یا نه!؟
_خابم نمیبره خب!
+چرا!؟
_ گشنمه!
+اون گوشی کنارتو بردار1 و بگیر بزنگ رسپشن یچی میارن بخوری!
دودل گوشیو برداشتم ساعت 1 شب هووف گفتم دوتا ساندویچ بیارن با نوشابه چراغ خواب کنار تختوروشن کردم در اتاقو زدن بلند شدم برم ماهور چنان دستموکشید که افتادم روش
_ داره در می...
+میخای اینجوری بری حتما!؟ ب خودم نگاکردم خندیدم
+نمیخوای بلند شی؟ اروم رفتم کنار ماهور درو بازکرد وساندویچارو گرفت اخیش چقد گشنمه
درو بست و کنارم نشست سریع شروع کردم درش اوردم ماهورباز گرفت بخابه
یاد ی چیزی افتادم!...
#دورترین_نزدیک
چطوره؟!😉
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #تنهایی #تکست_خاص #تکست_ناب #عاشقانه #عشق #خاصترین #دلنشین
۸.۰k
۱۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.