ادامه21
#ادامه21
_ چطوری خوشگلم حالت خوبه؟
مونس که از دیدن پدرش ذوق کرده بود خودشو بهش چسبوندم تند تند سرش و تکون داد.
روبروشون نشستم و منتظر به اهورا چشم دوختم اما انگار اون قصد داشت بیشتر از این اذیتم کنه که سکوت کرده بود و حرفی نمیزد.
کلافه بهش گفتم:
بگو !توضیح بده بگو چطوری میشه تمام چیزایی که من دیدم دروغ باشه؟
سرشو بالا آوردم ریزبینانه بهم خیره شد و گفت:
_ واقعاً اینقدر پیش تو آدم ناجوریم که اینطور بدون اینکه هیچ حرفی بهم بزنی میتونی راحت ترکم کنی؟
نفسمو کلافه بیرون دادم و گفتم خواهش می کنم برو سر اصل مطلب اونجا خیلی چیزا دیدم بهم توضیح بده بگو که دروغ بوده من دیدم حتی تو اون زنیکه رو بوسیدی ...
مونس که از حرفهای ما سردر نمی آورد از بغل پدرش بیرون پرید به سمت گوشی من رفت از زمین برش داشت.
اهورا با همون اخمش گفت:
_ میدونی برای من سخت تر از هر چیزی چیه؟
اینکه تو اینطور راحت ازم میگذری اما من نمی تونم.
عصبانی صدام و بالابردم گفتم حرف بزن گفتم توضیح بده من این حرفا رو نمی خوام اهورا ...
دکمه های بالای پیراهنش رو باز کرد و نفسش راحت بیرون داد و گفت:
_ همه اونا یه بازی بود یه بازی بود که دست کیمیا رو روکنم و کردم یاشار اصلام پسر من نیست .
جواب آزمایش گرفتم...
متعجب چشمامو گرد کردم و گفتم اما اسمش رفت شناسنامه ات شما داشتین عقد می کردین
#عاشقانه #عکس_نوشته #FANDOGHI #فردوس_برین #عکس #جذاب #wallpaper #استوری #هنر #خلاقانه
_ چطوری خوشگلم حالت خوبه؟
مونس که از دیدن پدرش ذوق کرده بود خودشو بهش چسبوندم تند تند سرش و تکون داد.
روبروشون نشستم و منتظر به اهورا چشم دوختم اما انگار اون قصد داشت بیشتر از این اذیتم کنه که سکوت کرده بود و حرفی نمیزد.
کلافه بهش گفتم:
بگو !توضیح بده بگو چطوری میشه تمام چیزایی که من دیدم دروغ باشه؟
سرشو بالا آوردم ریزبینانه بهم خیره شد و گفت:
_ واقعاً اینقدر پیش تو آدم ناجوریم که اینطور بدون اینکه هیچ حرفی بهم بزنی میتونی راحت ترکم کنی؟
نفسمو کلافه بیرون دادم و گفتم خواهش می کنم برو سر اصل مطلب اونجا خیلی چیزا دیدم بهم توضیح بده بگو که دروغ بوده من دیدم حتی تو اون زنیکه رو بوسیدی ...
مونس که از حرفهای ما سردر نمی آورد از بغل پدرش بیرون پرید به سمت گوشی من رفت از زمین برش داشت.
اهورا با همون اخمش گفت:
_ میدونی برای من سخت تر از هر چیزی چیه؟
اینکه تو اینطور راحت ازم میگذری اما من نمی تونم.
عصبانی صدام و بالابردم گفتم حرف بزن گفتم توضیح بده من این حرفا رو نمی خوام اهورا ...
دکمه های بالای پیراهنش رو باز کرد و نفسش راحت بیرون داد و گفت:
_ همه اونا یه بازی بود یه بازی بود که دست کیمیا رو روکنم و کردم یاشار اصلام پسر من نیست .
جواب آزمایش گرفتم...
متعجب چشمامو گرد کردم و گفتم اما اسمش رفت شناسنامه ات شما داشتین عقد می کردین
#عاشقانه #عکس_نوشته #FANDOGHI #فردوس_برین #عکس #جذاب #wallpaper #استوری #هنر #خلاقانه
۴.۵k
۳۱ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.